سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خیرى را که آتش دوزخ در پى بود خیر نتوان به حساب آورد ، و شرّى را که پس آن بهشت بود ، شرّ نتوان وصف کرد . هر نعمتى جز بهشت خوارست ، و هر بلایى جز آتش دوزخ عافیت به شمار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :19
کل بازدید :173292
تعداد کل یاداشته ها : 68
103/9/9
7:38 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
بچه های سمپاد یزد[0]
سلام خدا بزرگتر از همه معبودهای تصنعی است. دیدیم که برخی سمپادی ها زیادی ادعا دارند، بیش از اونچه که هستند. دیدیم برخیاشون خیلی از انقلاب طلبکارند، بدون اینکه کار به درد بخوری برای کشور کرده باشند. تصمیم گرفتیم ما هم با تلاش و جدیت وارد عرصه شویم تا اونها و بقیه بچه های سمپادی و نمونه ای و شاهدی بدونند که بچه های امام و انقلاب همه جا مهیای نبرد نرم و سخت هستند. شعارهای اصلی ما: مطالعه و تفکر، سپس قضاوت/ غربگرایی و سیاسی کاری، هرگز/ اسلام گرایی و سیاست دانی، همیشه/ ادعای بی دلیل و استکبار و غرور، ممنوع/ دشمن شناسی و غرب شناسی،مداوم و دقیق.

خبر مایه
 فریده و محمد و علی و اندری و جک پنج فرانسوی مسلمان و غیر مسلمان هستند که یک سال پیش درباره یک موضوع یعنی مخالفت با سیاست اسرائیل از طریق دعوت به تحریم کالاهای این رژیم به توافق دست یافتند. آنها امروز پس از متهم شدن به کینه توزی و نژادپرستی به دادگاه میلوز فراخوانده شده اند.

محاکمه پنج فرانسوی در شهر میلوز فرانسه که خواهان تحریم کالاهای اسرائیلی تولید شده در شهرکها شده اند، آغاز شد. سازمانهای طرفدار اسرائیل علیه این پنج نفر به اتهام ترویج خشونت و نژاد پرستی اقامه دعوی کردند.درخواست کنندگان تحریم کالاهای اسرائیلی می گویند هدف از برنامه آنها فشار بر اسرائیل است. فریده و محمد و علی و اندری و جک پنج فرانسوی مسلمان و غیر مسلمان هستند که یک سال پیش درباره یک موضوع یعنی مخالفت با سیاست اسرائیل از طریق دعوت به تحریم کالاهای این رژیم به توافق دست یافتند. آنها امروز پس از متهم شدن به کینه توزی و نژادپرستی به دادگاه میلوز فراخوانده شده اند.

در این گزارش با نشان دادن تصاویر تجمع طرفداران تحریم رژیم صهیونیستی که در حمایت از این پنج درخواست کننده تحریم این رژیم تجمع کرده اند، آمده است: این تجمع در برابر دادگاه با هدف حمایت ازاین پنج نفر سازماندهی شد و برخی از شرکت کنندگان در این تجمع پارچه نوشته هایی در دست داشتند که نوشته بود: من نیز کالاهای اسرائیلی را تحریم می کنم. جک بالوی یکی از درخواست کنندگان تحریم اسرائیل که دادگاه وی را فرا خوانده است می گوید: دولت اسرائیل دهها سال است که قوانین بین المللی و حقوق اساسی ملت فلسطین را نقض می کند و در واکنش به ناتوانی جامعه بین المللی، شماری از شهروندان برنامه ای را برای تحریم و توقف سرمایه گذاری و درخواست برای مجازات اسرائیل آغاز کردند، ما در شهر میلوز خواهان فشار بر اسرائیل هستیم تا به حقوق فلسطینی ها احترام بگذارد.در ادامه این گزارش آمده است: متهمان که مورد حمایت فعالان سیاسی وحقوقی و شهروندان قرار دارند، با درخواست انجمن بین المللی مخالف نژاد پرستی و یهودی ستیزی بر ضد آنها به مقابله برخاسته اند. وکلای این انجمن خواستار مجازات پنج نفر از طریق اجرای قانون برضد آنها شده اند و تاکید می کنند این افراد مرتکب جرم تبعیض نژادی شده اند که به مردم اسرائیل و تولیدات آنها ضربه وارد می کند.

رادولف کان وکیل انجمن بین المللی ضد نژاد پرستی و یهودی ستیزی” می گوید : تحریم از نظر حقوقی ممنوع است و این افراد نژادپرستی و کینه توزی را ترویج می کنند.در ادامه این گزارش آمده است: وکلای متهمان این مساله را سیاسی می دانند . توما ویتریر یکی از وکلای مدافع متهمان می گوید : متاسفانه ما همیشه همین مسائل را می شنویم، ما تاکید می کنیم کسانی که ما از آنها حمایت می کنیم هیچ خصومتی با یهودیت ندارند، آنها فقط اعتراض سیاسی دارند و ابزار آنها بر ضد سیاست اسرائیل در مناطق اشغالی، درخواست برای تحریم است.در این گزارش آمده است : این پرونده گشوده شده و آغاز بررسی آن به بیست و نهم نوامبر آینده موکول شده است.در تمام تظاهرات ضد اسرائیلی، همواره شعار تحریم و توقف تجاوزگری یا اشغالگری سر داده می شود.

در پایان این گزارش آمده است : تحریم، برخی هنگامی که از این مساله زیاد صحبت می شود بر موج آن سوار می شوند ولی هنگامی که امور آرام شد از آن پیاده می شوند گویی هیچ چیزی وجود نداشته است، آنها می گویند که تغییر و تحریم سخت است، در حالی که برخی عملا خواستار تحریم شده اند. منبع: ستاد حقوق بشر قوه قضایه

مطالب مرتبط در سایت امت اسلامی:  تحریم کالاهای صهیونیستی، چرا و چگونه؟   ®   شرکت حامی صهیونیسم یعنی چه؟   ®  تشکیل کمیته‌ای دائمی برای بررسی کالاهای صهیونیستی  ®   تبلیغات نستله در تهران به زبان عبری!  ®   بازخوانی کشتار صبرا و شتیلا؛ ننگین ترین جنایت صهیونیستها  ®  اگر غفلت کنیم این اول ماجراست   ®  فراخوان پوستر در اعتراض به هتک حرمت نسبت به قرآن    ®   عکس/ تکامل از «سلمان رشدی» به «تری جونز»  ®  هند 17 نفر در کشمیر را کشت؛ پرس‌تی‌وی را ممنوع کرد  ®  شعر: بازی، پشت درهای بسته است…


  
  

باربی نماد و سمبل فرهنگ بیمار و مهاجمی است که با خیل سربازان خود، از نزدیک ترین مکان، کودکان نورسته و مادران آینده را هدف تیرهای آموزه های زهرآگین خود قرار می دهد و بدون هیچگونه حساسیتی آرام آرام به تسخیر قلب آنها مبادرت می ورزد، از این رو یقه دَرانی طراحان فرهنگی آمریکا در حمایت مستقیم و غیرمستقیم از این پرنسس چشم آبی چندان هم دور از انتظار نیست.
در روش های تعلیم و تربیت، مهم ترین و کلیدی ترین عامل، بحث الگوسازی است. هر سن و هر جنس، الگوی خاص خود را بر می تابد. در این میان مهم ترین سن، دوران کودکی است. تربیت دوران کودکی توأم با بهره گیری از الگوهای خاص و ویژه این دوران است. طبیعی است که الگوهای دوران کودکی بطور عمده از مؤلفه های عاطفی بجای گزاره های عقلانی بهره می برند. لذا رمز و رازهای موجود در خیال پردازی های کودکانه، جایگزین گزینه های واقع گرایانه در تربیت بزرگسالان می شود. مبتنی بر این اصل، استفاده از نماد حیوانات به صورت فانتزی، در انتقال مفاهیم آموزشی و تربیتی به کودکان، همواره مدنظر بوده است. بگونه ای که امروزه بیشترین حجم تولیدات فرهنگی مربوط به کودکان در زمینه انیمیشن، کتاب، داستان، و اسباب بازی، به استفاده از نمادگرایی از حیوانات محدود می شود. در این میان دختر بچه ها انحصاراً به عروسک علاقمند هستند. این علاقه نشأت گرفته از عاطفه ویژه دختربچه ها و همچنین بدلیل قدرت برتر عروسک در ایجاد حس همزادپنداری وتفاهم خیالی با کودک است. عروسک، بالاترین نقش تربیتی را بویژه در شکل دهی و پایه ریزی شخصیت دختران دارد. ادامه مطلب...

89/6/29::: 2:44 ص
نظر()
  
  

پروژه ایران هراسی یکی دیگر از راهبردهای ایالات متحده آمریکا و صهیونیزم بین الملل است که با سیاست ایجاد هراس و تغییر رفتار بازیگران نظام بین الملل در قبال ایران به دنبال تضعیف و تخریب توسعه و اقتدار نظام و در پی به حاشیه راندن جمهوری اسلامی است. این پروژه که انشعابی از جنگ نرم علیه ایران است با هدف تضعیف و در انزوا قرار دادن ایران صورت گرفته است. البته لازم به ذکر است که موضوع ایران هراسی سوژه ای جدیدی نیست و این اقدام از سوی کشورهای غربی بارها علیه ایران صورت گرفته است. در واقع تکرار سوژه مذکور از سوی بلوک غرب استراتژی تهدید نرم است که به فراخور زمان، ابعاد گسترده رسانه ای و دیپلماسی به خود گرفته است و در سطح وسیعی با ایجاد عملیات روانی بر علیه جمهوری اسلامی ایران در حال شکل گیری است. بر همین اساس مقاله حاضر با مطالعه و بررسی در این مورد به مفهوم، اهداف و ابعاد «پروژه ایران هراسی» می پردازد.

با شکل گیری جمهوری اسلامی ایران، این نظام پرچمدار تحقق آرمان های داخلی و بین المللی انقلاب اسلامی گردید. طبیعی بود که مخالفین این آرمان ها، چه در داخل و چه در سطح بین المللی برای جلوگیری از تحقق آن، سعی در فشار بر این نظام سیاسی نوخاسته نمایند. از این رو تلاش های زیادی در داخل و خارج برای متزلزل کردن و بی ثابت نمودن جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. در واقع ادامه مطلب...

  
  

**زندگینامه:
«کیث روپرت مرداک» در 11 مارس 1931 در «ملبورن» استرالیا به دنیا آمد. پدر «مرداک» یک روزنامه‌نگار کهنه‌‌کار بود که کار خود را به عنوان یک خبرنگار بخش سیاسی برای روزنامه «عصر ملبورن» استرالیا شروع کرده بود. «مرداک» پدر در تأسیس انجمن روزنامه‌نگاران استرالیا همکاری کرده و در سال 1933 سردبیر روزنامه‌ «سیدنی مورنینگ هرالد (Sydny Morning Herald) و بعدها مدیر گره روزنامه‌ای هرالد اندویکلی تایمز (Herasd &weeklg Tims) استرالیا شد. ادامه مطلب...

  
  
عکس: احداث نماد معماری ماسونی- رومی بر سقف حرم امام!
واقعا متاسفم که مدتی به خاطر امتحانات آخر سال نتوانستم وبلاگ را به روز کنم. اما با حرکت زشتی که اخیرا نوه جسمی امام، انجام داد ودر مقابل فریادهایی که مردم خداجو بر ضد عوامل فتنه اخیر می دادند، نسب خانوادگی خود را به رخ کشید، دیدم باید واکنش نشان داد تا عده ای با سوء استفاده از سادگی وی نتوانند باز هم خویشاوند سالاری را بر ایران حاکم کنند. 
مدت هاست که از خود می پرسم که چرا بر بالای سقف حرم حضرت امام خمینی رحمه الله علیه، چهار مثلث بنا شده است و از معماری اسلامی تبعیت نشده است! در معماری اسلامی، بر بالای سقف اماکن متبرک و مقدس، گنبد بنا می شود. واقعا حسن مصطفوی که تولیت موروثی حرم را به دست دارد، لازم است که توضیح دهد که آیا با اراده وی چنین وصله ناچسبی به معماری حرم مطهر اضافه شده است یا وی اطلاع و علمی ندارد. لازم است که ایشان بیش از این در پس نسبت نسبی خود با امام پنهان نشود و به افکار عمومی پاسخ دهد. این از مسلمات است که مثلث، یکی از مهم ترین نمادهای معماری ماسونی با ریشه جدی یونانی رومی است. لطفا برای چند بار با دقت به سقف حرم دقت کنید! 
شاید برخی افراد که ارزش نمادپردازی و تاریخچه ماسون گری را نمی دانند، ما را متهم کنند که سخت نگیر! اما آنان که مطالعه ای هرچند کوتاه، در بحث های تاریخ چه ماسون ها(بناهای آزاد) و استفاده افراطی آنها از نمادهای معماری یونانی و رومی دارند، قطعا این مسئله را جدی خواهند گرفت و برای بنده همین مقدار کافی است. البته به نهادهای فرهنگی و امنتیتی با این نوشته هشدار لازم خود را می دهم که وظیفه خود را انجام داده باشم. امید که این مثلث ها(یا هرم ها) در سقف حرم حضرت امام رحمه الله علیه موقتی باشد و تولیت حرم توضیح دهد. بالاخره امام از ان ملت ایران است و ملت حق دارند که از مسئولان حرم بخواهند که معماری اصیل اسلامی را در ساخت حرم مراعات کنند. البته بگذریم که وضعیت حجاب و ساخت وساز در سال های اخیر در حرم حضرت امام ضعیف بوده است و حسن مصطفوی هم هیچ توضیحی نداده است. اما ایشان باید بداند که ملت ایران امام عزیز را فدای امیال غلط سیاسی و فرهنگی نوه جسمی امام نخواهد کرد وبر آرمان های امام راحل خواهد ایستاد. دیگر دوران خانواده سالاری در این کشور گذشته است و ما عاشقان حضرت روح الله از نوه های ایشان نه تنها انتظار نداریم که با عوامل فتنه بنشینند، بلکه انتظار داریم که بیش از سایر مسئولان و سیاسون علیه موسوی و خاتمی کروبی موضع گیری کنند و بازیچه دست چند سیاست مدار نشوند. واقعا برای منسوبان امام زشت است که بازیچه دست برخی سیاست بازان بی دین شوند.
***در همین رابطه ببینید: برای شهدای راه آزادی، سخنرانی مهم رهبر حکیم،نقد حسن مصطفوی / برخورد زننده و زشت حسن‌ مصطفوی و انصاری با دست‌اندرکاران مراسم ارتحال / حمله باور نکردنی سید حسن با سیلی و لگد به دو عضو ستاد نماز جمعه (به سایت فاش نیوز مراجعه کنید) همین خبر در سایت جهان نیوز. همین خبر در جوان آنلاین .همین خبر در رجانیوز. / توصیه حکیمانه دکتر احمدی‌نژاد به اعضای دولت در خصوص برخورد زننده سیدحسن / همه چیز درباره سخنرانی ناتمام سید حسن خمینی و نظرات شما(بیش از صد لینک را در این یادداشت علیه حرکت ضد مردمی حسن مصطفوی ببینید)  / بازخوانی سیره عملی امام (ره) در برخورد با انحرافات منتسبان به خود - سیدحسین را تحت‌الحفظ بیاورید، دست به سلاح برد با تیر بزنید /  پذیرایی ویژه حسن مصطفوی از کروبی پس از اخراج توسط مردم / سه تحلیل درباره قطع سخنان حسن مصطفوی 

اگر عکس ها باز نشد،ر.ک:http://rajanews.com/detail.asp?id=51944

اگر عکس ها باز نشد،ر.ک:http://rajanews.com/detail.asp?id=51944


89/3/17::: 7:59 ع
نظر()
  
  

وبلاگ سینما وصهیونیسم: این دو مطلب را از وب پایان هبوط می باشد این وب ماحصل فعالیت سرویس هنر و ادبیات ماهنامه امید انقلاب می باشد و ذیل عنوان فرعی  "هنر و ادبیات انقلاب اسلامی/ تازه ها: به فرموده ی جناب کارگردان: ای عشق بر عقل بتاز" فعالیت می کند:   اینجا و اینجا  همچنین ببینید: بخش مقالات سینمای استراتژیک وب سینما وصهیونیسم

هری‌پاتر، پیامبر عصر مدرن...!!

 

ما پیرو چه کسی هستیم؟ رابطه حرکت ما با حق و باطل چیست؟

نمی‌دانید این سوال‌ها را چطور می‌شود به هری‌پاتر ربط داد؟خیلی هم بی‌ربط نیست هری‌پاتر فرستاده‌ای است از عالم دیگر همراهی با او ما را با عالم جدیدی آشنا می‌کند عالمی که با آن آشنایی نداریم یک عالم غیبی، نه آن عالم غیب معهود خودمان که در کتاب خدا وصفش را شنیده‌ایم.

هر کسی توان ورود به آن را ندارد مگر با دعوتنامه و طی مراحل پذیرش! هر کسی شانس هری را ندارد تا خانه اش پر از نامه شود. آن عالم غیبی راه دوری نیست همین جا است منتهی نه در ظاهر بلکه در بطن این دنیا،آن یک غیب دارد و یک ظاهر. تعجب نکنید در همه‌ی اعصار ساحران اهل ظاهر بوده اند و حالا اهل باطن شده‌اند، پس پُر بیراه نیست که آنها را  پیامبران این عصر بنامیم...!!

ظاهر دنیای هری‌پاتر ممکن است مانند ظاهر دنیای ما باشد ولی باطنش خیلی آشنا به نظر نمی‌آید. یک چوب کوتاه در دست دارد و کارهای زیادی می‌کند البته با کلماتی خاص که نشنیده‌ایم. هری آموزش‌هایی می‌بیند که ندیده‌ایم و کارهایی می‌خواهد به ما بیاموزد که فقط در عالم خیال قادر به انجامش هستیم. کلمات و شاید آیاتی می‌خواند برایمان که مانند کتب عهد قدیم و جدید از آن بیگانه‌ایم. او مانند پیامبری جدید  قواعد جامعه‌‌ای جدید می‌آورد؛ اما ما را به سوی خدا نمی‌خواند بلکه ما را به سوی سحر می‌خواند! او دشمن دشمنان سحر است. اهل مکتب و مدرسه‌های ما نیست بلکه تحت تعلیمات خاص قرار می‌گیرد! یک مدرسه جادو در باطن عالم مرسوم، مدرسه جادوگری هاگوارتز. او تحت تعلیم قرار می‌گیرد تا در آینده نظم جدیدی در عالم به‌وجود آورد و بر نیروهای اهریمنی ساحران غلبه کند او نمی تواند از نیرو و روش های ممنوع استفاده کند و اگر بی‌دلیل یا بدون اجازه از جادویش استفاده کند مورد تنبیه قرار خواهد گرفت. البته بعدها می‌فهمیم این قوانین خیلی هم سفت و سخت نیست و شاید فقط مخصوص سطوح پایین و مبتدیان عالم سحر و جادو است! یک تبعیض بین پیامبر و پیروان؛ چرا باید در اجرای قوانین بین افراد تبعیض باشد؟

هری یتیمی است که پدر و مادرش توسط موجودی اهریمنی به نام «ولدمورت» کشته شده‌اند و او در آن واقعه از طلسم جان به در برده است. بر چهره‌اش نشانی دارد مانند یک مهر نبوت! او باید در آینده بر ولدمورت که نماینده‌ی نیروهای شر می‌باشد غلبه کند، اما نه آن شری که ما می‌شناسیم! شری که ما می‌شناسیم مبتنی بر حق و باطل است و حق و باطل در عالم سحر و جادو خیالی بیش نیست. بنابراین او پیامبری نیست که با ظلم و فساد و جهل مبارزه کند. آنچه او می‌آموزد همگانی نیست، تعالیم او مخصوص است. برخلاف کتب پیامبران حقیقی که باید در دسترس همه قرار گیرد. او به مدرسه می‌رود و تحت تعلیم قرار می‌گیرد اما مدرسه‌ای که بنیانش بر تبعیض بنا شده، فرزندان جادوگران ارجح‌ترند و کسانی که پدر و مادر غیر جادوگر دارند تحقیر و تمسخر می‌شوند مانند جماعت یهود که پدر و مادر و نسل را در دین خود اصل می‌دانند!!

او روش راه یافتن به جادوی اعلی و غلبه بر نیروهای ساحران مخالف را می‌آموزد و گذشته خود و دشمنانش را می‌شناسد، تا زمانی که باید وارد مبارزه شود مبارزه‌ای که خیلی دور نیست و قبل از برخورد نهایی هری چندین بار آن را تجربه می‌کند.

خدا کجاست؟ در این دنیا نه در ظاهر و نه در باطنش خدایی نیست که حکمی براند یا فرشتگانی که گوش به فرمان او باشند، بلکه سحر اینجا حاکم است. خدا مالک نیست بلکه سحر و جادو مالک و موثر در همه موجوداتند. هر سحری که قوی‌تر باشد کارسازتر است. سوال این است که این پیامبر ساحر چه چیز با خود آورده است؟

تاریخ اینگونه به ما آموخته که ساحرها اهل ظاهرند و به دنبال تصرف در دنیای مادی. حضرت موسی(ع) نیز با ساحران طرف بود ولی آنها مدعی باطن دنیا نبودند، بلکه برای تقرب به فرعون و دنیای فرعونی از هیچ کاری ابا ننمودند. در برابر عیسی(ع) نیز همین داستان بود.

هری پاتر غیر از سحر و جادو و استفاده از آن پیام دیگری دارد؟

پاسخ منفی است.

هری با ساحران گذشته یک فرق اساسی دارد، او مدعی خیر مبتنی بر سحر و جادوست و خود را مدعی خیر و برتری می‌داند. ساحران دوباره ولی با چهره، شأن و ادعایی جدید به میعادگاه بازگشته‌اند، اما دیگر خدایی در کار نیست! خدا خدای آسمان‌های دور است و اینجا زمین انسان‌محور است و این بار خیر و شر را ساحران تعیین می‌کنند آن‌هم بر پایه سحر! اینجا ما با دو قطب سحر و جادو طرفیم که در لباس خیر و شر در آمده‌اند و با هم در جنگند.

آیا هر که سحرش قوی‌تر باشد پیروز است؟ آیا هری سحرها را خوب می‌آموزد؟ یاران او؛ خوب، پایدار و وفادارند؟ آیا موفق می‌شوند؟ چه کسی راهنمای هری است، یک کتاب یا یک الهام؟ سحر آنها همیشه کارگر خواهد بود؟ چه قدرتی به سحر آنها توانایی می‌بخشد و چه قدرتی سلب توان می‌کند؟

جواب این سوال‌ها مهم است ولی نه به این اهمیت که ساحران مدعی غیب و باطن دنیا شده‌اند. این مساله قبلاً سابقه نداشته است. ساحران همیشه چشم مردم را سحر می‌کردند اما اکنون آنها دل، ایمان، کتاب، روح و هر آنچه را مربوط به باطن عالم است در آستین دارند تا ما را سحر کنند و برای هر حقی بدلی رو می‌کنند.

در این داستان ساحرانی که در طول تاریخ در برابر انبیای حقیقی خدامحور صف می‌بستند دیگر به چشم نمی‌آیند. حال پای یک نوجوان یتیم با چهره‌ای معصوم در میان است که سلاح سحر را برای نابودی دشمنان به‌کار می‌برد. سحری که نه خدا می‌شناسد و نه مخلوق؛ هیچ مزیت و کمالی ندارد. فقط سلبی است سحری برای کشتن و نابودی، زجر و شکنجه.

آیا هری سحری دارد که اخلاق را کامل کند؟

آیا سحر هری فساد و جهل و ظلمت و بی‌عدالتی را از بین می‌برد؟

اینجا دیگر اخلاق هم جادو محور است! هدف برتری و غلبه بر دشمن است این دشمن هر کسی می‌تواند باشد، از دشمنان هری گرفته تا مخالفان سحر و پیامبران حقیقی و پیروان آنها. این ساحر پیامبرگونه رحمتی برای جهانیان نیست.

واقعیت این است که اگر ما دست رد به سینه رسالت این پیام‌آور سحر بزنیم هیچ مشکلی به‌وجود نمی‌آید. آنها چیزی را می‌آموزند که به ضررشان است و نفعی ندارد. اگر «ولدمورت» نوجوان آن سحر محرمانه را در کتابخانه نخوانده بود و پروفسور «اسلاگهورن» به خطا او را در درک دقیق سحر کمک نکرده بود چه مشکلی پیش می‌آمد؟ هیچ؛ فقط قتل و فساد و تباهی کمتری امکان بروز می‌یافت. هری هم لازم نبود این راه سخت را برود. سحر اینان برای مردم عامی جامعه که مورد تحقیر اهالی مدرسه‌اند چه نفعی دارد؟

ساحران می‌آموزند، ضرر می‌بینند و ضرر می‌رسانند، علمی که نفعی ندارد! برای هری اگر هدفی مطلوب بود از هیچ سحری ابایی ندارد، چه تجسس، چه استراق سمع و چه کشتن؛ هر چه لازم باشد، چه ایرادی دارد؟

این پیامبر ساحر؛ خود محور است و قانون خدایی او را محدود نمی‌کند. ظاهراً در سحر هر چه بالاتر می‌رود محدودیت کمتر است بسته به انتخاب خود هری است، همراهی با «دامبلدور» در پیدا کردن آثار ولدمورت به هری می‌آموزد که قوانین آن‌طور که می‌گویند سفت و سخت نیست، بستگی دارد چه هدف و کاری در پیش باشد.

چاره چیست؟ او پیامبر خدایی نیست پیامبر داستان ما ساحری است که نه عهدی با خدا دارد و نه عهدی با پیامبران حقیقی. قبله توانایی‌های او سحر است باید به سحر اقتدا کند. انحراف از این قبله بطلان اعمال اوست. برای تقرب به سحر اعلی راهی جز این نیست.

آیات این کتاب سحر زندگی بخش نیستند. آیاتی که به ما می‌آموزند چگونه بکشیم و جلوگیری کنیم از کشته شدن خودمان، زجر بدهیم و زجر نکشیم. چگونه کارهایی غریب با این آیات انجام دهیم، آیاتی که بر موجودات تلاوت می‌شود و آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد و راه فراری ندارند.

هری و ساحران در جای جای داستان مظهر اسماء شیطانی گوناگون می‌شوند. ممیت، کشنده یا زجر دهنده. قهرمانان ما فرقی با دشمنانشان ندارند آنها هم می کشند. مهم این است چه کسی بماند آنها از ملکوت سفلی می‌آیند. اینجا مبارزه با فساد یا بی‌عدالتی و جهل موضوعیت ندارد.

البته زندگی هری‌پاتر خیلی هم بی‌حساب و کتاب نیست! تقوی خاص خودش را دارد! ریاضت می‌کشد، درس می‌خواند و به آموخته ها عمل می کند. او بالاتر از ایمان، دارای یقین است چرا که او یک گونه موعود است برای از بین بردن همیشگی مظهر نیروی شر، همان که پدر و مادرش نیز جانشان را بر سر آن داده‌اند. هیچ جای داستان ما تردید در قدرت و تأثیر جادو نمی‌بینیم. همه اهل ایمان هستند، ایمان به سحر. قطعاً بدون ایمان نمی‌توان از پس نیروی شر برآمد مگر اینکه با ایمان ساحرانه خود به مصافش بروی.

او به مدد جام اندیشه‌ها یا جام خاطرات فرا زمانی عمل می‌کند، سفر به گذشته و ایجاد تغییرات او دارای قدرت محو و اثبات است، یک قدرت خداگونه در نبود خدا و با محوریت انسان ساحر.

در این بین او به جنگ کسانی می‌رود که به او و ایمان او کافرند و آنها را از بین می‌برد. کسانی نیز به ظاهر دوستند ولی در باطن دشمن اویند، کسانی به کمک او می‌آیند که در ظاهر شاید پست و پلید باشند ولی هری از کمک آنها استفاده شایانی می‌کند. ظاهراً او رسالتی دارد که می‌تواند از هر کسی کمک بگیرد!!

در تقابل شکل یافته در این داستان، نیروهای پلید از سحر و جادو در راستای تباهی هری و یارانش بهره می گیرند و هری و دوستان بر عکس از قدرتشان در راه خیر و صحیح خودشان استفاده می‌کنند، مانند این‌که کسی با سرمایه‌اش سود می‌کند و دیگری ضرر!

ظاهراً ما باید باور کنیم که هری می‌خواهد دنیایش را از شر نیروهای پلید حفظ کند و برعکس نیروهای مخالف او از سحر و جادو در راستای خباثت‌شان بهره می‌برند. ولی اگر هری ما پاک و منزه است چرا ابزار و روش او با دشمنانش یکی است؟!! چرا فقط در راه رسیدن به منافع خود و دوستانش است؟

پاسخ این است که او پیام‌آور ساحران عصر جدید است و فرق خیر و شر هم در این بین، حق و باطل نیست بلکه منافع هری است و انتقام کشتگان و غلبه نهایی بر ولدمورت.

 سحری با محوریت من انسانی یک ساحر با خشم و شهوت‌های متفاوت که به دنبال جواب است آن‌هم در دنیای بی‌خدایی که حق و باطل زیر پای سحر و ساحری است.

هری هر چیز را که نیاز است یاد می‌گیرد، می‌یابد و به همه آنچه که باید عالم می‌شود تا رسیدن به پیروزی نهایی، چه با راهنما و چه بدون راهنما، چه کتابی که بداند نویسنده‌اش کیست و چه نداند؛ هر چه بیاید می‌آموزد! در این یادگیری سحر امام و قبله است اما بعد از یادگیری هری رهبر سحر است و سحر کارکردی مانند علم می‌یابد. در این راه با افراد متفاوتی مسابقه می‌دهد و گوی سبقت را از همه می‌رباید و به همه ثابت می‌کند بی‌دلیل از نفرینی که باعث مرگ پدر و مادرش شد زنده نمانده است، حکمتی در کار است! او زنده مانده است تا کار نیمه تمامی را تمام کند؛ نابود کردن مظاهر پلیدی و این حکمتی است ساحرانه. چه با سحر چه با اختیار چه با کراهت همه در خدمت هری هستند تا او راهش را طی کند قوانین محدود کننده را دور می‌زند. کسانی به او لطف و امید دارند حتی جام آتش رعایت او را می‌کند و حتی زمان فرار «زندانی آزکابان» هم به نفعش است.

همه چیز باید در هری فنا شود؛ همه نیروها و قدرت‌ها، تا او به هدفش برسد تا جایی که حتی اگر پیر جادوگری هم بمیرد لرزه‌ای به دل هری نیفتد و از راهی که شروع کرده برنگردد و به عقب نرود بلکه پیامبری استوار باشد و پیروانی استوار هم داشته باشد.

دیگر باید از این تابلو کمی فاصله بگیریم؛ واضح است هری‌پاتر چه در مقام کتاب و چه در مقام فیلم و کار خلاقانه، بسیار قابل ستایش و تحسین برانگیز است و نباید آن را کوچک شمرد بلکه باید این اثر و امثال آن پیش چشم‌مان باشند تا کوتاهی‌ها و ضعفمان در کار ادبی و هنری همواره یادمان باشد تا شاید همتی کنیم و حرکتی برای جبران.

بازگشت ساحران مدعی باطن و غیب عالم که در لباس منجی موعود درآمده‌اند با این تفاوت که پیامبری در مقابل نیست، بلکه جنگ و تقابل بین ساحران است. این بدان معناست که مخالفان ساحران نیز خود ساحرند. سوال این است که آیا تمام مخالفان ساحران را باید در کسوت سحر جستجو کرد؟

آیا پیامبرانی مانند موسی(ع) و عیسی(ع) که در زمان خود سحر را رسوا نمودند و ساحران را هدایت کرده‌اند خود ساحر بوده‌اند؟! هرگز...

جهان هری پاتر همه چیز را به سحر و جادو تقلیل می‌دهد. مخالفان او نیز خود ساحرند، و جایی برای پیامبران نیست. در این دنیا اجباراً باید پیامبران را در حیطه ساحران جای داد. در دنیای شکل داده شده برای هری‌پاتر، اگر حق و باطل را ملاک ندانیم نتیجه این می‌شود که پیامبران نیز ساحر بوده اند.

ظاهرا تفکر اومانیستی در ادامه ترکتازی‌های خود در دنیای معاصر، قصد کرده با این دست تاثیرگذاری‌های هنرمندانه بر اذهان جهانیان خصوصاً نسل‌های جدید؛ تعاریف و مختصات میدان مبارزه را از حق و باطل ازلی و ابدی این دنیا به شرایطی خودساخته و خودبافته تغییر دهد تا شاید با تغییر صورت مساله ، یک طرف آن مبارزه معهود یعنی همان حق بر مبنای تعالیم رسولان الهی را از دور مبارزه خارج نماید تا خود به تنهایی صحنه گردان نمایش مضحک مبارزه‌ای باشد که نتیجه‌ی غلبه هر کدام از طرفین آن، پیروزی صحنه گردان است؛ آن‌هم با فرستادن پیامبرانی خود شیفته و خود محور برای عصر حاضر و با مدد عصای چوبین و آتل بسته‌ی سحر و جادو…!!

حامد درودیان ، ماهنامه امید انقلاب، 

دانلود: فایل pdf مطالب سرویس

فایل pdf

رقص مترسک‌ها در غربت اسطوره‌ها

از عصر عتیق تا دوران جدید، همواره اسطوره‌پردازی و روایت  از اسطوره‌ها یکی از راه‌هایی بوده و هست که مردم ملل مختلف به واسطه آن داشته‌های فرهنگی و تاریخی خود را به رخ جهانیان می‌کشند و یا باز به همین واسطه، آمال و آرزوها و رویکردهای کمال گرایانه‌ی خود را طرح نموده و برای نسل‌های پس از خود به ارث می‌گذارند.

در این میان خالقان این اسطوره‌ها عموماً شاعران و داستان‌نویسان هر سرزمین می‌باشند که ایشان نیز به دلیل همان علاقه وافر مردم اسطوره دوست، به خلق اسطوره‌های مورد پسند یا مورد نیاز جامعه می‌پردازند، و به همین جهت، همیشه خالق اسطوره‌های مقبول، مورد تکریم و تعظیم مردم و حاکمیت جامعه‌ی خود بوده و هستند.

امروزه نیز در دنیا، مردم و به‌خصوص صاحبان هنر، ضمن حفاظتی فطری از این ذائقه؛ دست به توسعه توان اسطوره‌پردازی زده و "هنر صنعتِ" سینما را برای یاری و خلق اسطوره‌های مورد علاقه‌ی جامعه‌ی خود به میدان آورده‌اند.

البته اگر برخی از این اسطوره‌ها و اسطوره‌پردازان امروزی را در دنیای غرب و با نگاهی صحیح و برمبنای رسالت انسانیت انسان بررسی کنیم، با شمایلی مُعوّج و بی‌بنیان روبرو می‌شویم! ولی باز می‌بینیم جوامع پذیرای این اسطوره‌های ناچسب؛ به طرزی شایسته از خالقان آنها حمایت و قدردانی می‌نمایند!!

از جمله این اسطوره‌های بی‌بنیان هری‌پاتر است و خالق جادوگر مزاج آن یعنی خانم "جوآن کتلین رولینگ"؛ که حتماً خود وی نیز گمان نمی‌کرد که نخستین جلد هری‌پاتر، یعنی "هری‌پاتر و سنگ جادو" آن‌گونه مورد اقبال مخاطبان و به‌خصوص صاحبان سرمایه و بوق‌های تبلیغاتی قرار بگیرد که در عرض یک سال به فروش خیره کننده 120 میلیون نسخه‌ای دست پیدا کرده و به 67 زبان دنیا ترجمه شود.

این استقبال اعجاب‌انگیز باعث می‌شود تا ظرف مدت 10 سال ـ یعنی از 1997 که جلد اول این رمان منتشر گردید  تا سال 2007 میلادی ـ وی دست به نوشتن 6 جلد بعدی این رمان زده تا مجموعاً شمارگان این رمان هفت‌گانه به 468 میلیون نسخه و فروشی بالغ بر چهار و نیم میلیارد دلار برسد.

و حتی در این خلال نیز تاکنون 6 فیلم سینمایی با سر و صدایی حتی بیشتر، ساخته و روانه‌ی بازار سینما گردیده؛ که الحق ساخت آنها نیز با بهترین کیفیت و استانداردهای فیلم سازی همراه بوده و مخاطبان بی‌شماری را در اقصی نقاط دنیا به سینماها کشانده و یا در پای تلویزیون‌ها میخ‌کوب کرده است. در کشور ما نیز بسیاری از مردم، خصوصاً کودکان و نوجوانان، یا این رمان‌ها را خوانده‌اند و اگر نه حتماً چندتایی از نسخه‌های سینمایی آن را دیده‌اند.

آری، واقعیت این است که چه ما بپسندیم یا نه؛ جنبش هری‌پاتریست‌ها در این کشور صاحب تمدن و سرزمین اسطوره‌های انسان‌ساز هم، هواداران بسیاری پیدا کرده و مظلومیتی مضاعف را بر آثار ادبی بزرگان ما تحمیل نموده است.

ولی باید اعتراف کنیم که اساس ظلم‌هایی که بر مفاخر و مشاهیر ادبی این کشور رفته را خود ما گذاشته‌ایم. از جمله این مفاخر، مأمن و مأوای بی‌نظیر اسطوره‌های این سرزمین؛ یعنی شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌باشد.

آن مظلومیتی که گفته شد ریشه در تاریخ دارد آنجا که می‌بینیم؛ فردوسی حاصل سی سال تلاش خود را  که مجموعه‌ای غنی از داستان‌های ملی و حماسی ایرانی است را به ناچار به دربار بی‌ذوق محمود غزنوی عرضه می‌نماید، ولی ایشان پس از مدتی تظاهر به قدرشناسی و نیز سوء‌استفاده از شاهنامه، آن اصل دور از فرهنگ خودش را نشان داد و شاهکاری را که گنجینه‌ای از اطلاعاتی فراوان در باب ادبیات عرب، شعر و ادب پارسی، تاریخ، فلسفه، کلام، حدیث و قرآن است و در قالب شصت هزار بیت نغز شکل گرفته، با پرداختی به ازای هر بیت یک درهم به حکیم هفتاد ساله ایران، تحقیر می‌کند.

و حکیم که رسم بزرگ مَنِشی را خود به حد کمال در شاهنامه به تصویر کشیده، صله این سلطان فرهنگ ناشناس را به فردی حمّامی می‌بخشد و می‌رود به سوی تقدیر غربت‌زده خود، تا آنجا که حتی پس از فوت نیز پیکر حکیم مورد جفای بدخواهانش قرار می‌گیرد و به اتهام اینکه او عمر خود را به ستایش پهلوانان مجوس! گذرانده است، اجازه دفن او را در قبرستان مسلمانان ندادند و به همین دلیل بدن شاعر حماسه‌سرای ما در باغ طبران که متعلق به خود وی می‌باشد دفن گردید.

حال جالب است که با وجود گذشت سالیان بسیار از این بی‌محبتی‌ها و بی‌حرمتی‌ها نسبت به این شخصیت بزرگ و اثر ارزشمندش، هنوز این بی‌توجهی ادامه دارد اما عجیب اینکه این‌بار در زیر لباسی زربافت از همایش‌های رنگارنگ و سخنرانی‌های پر مغز بی‌ثمر!!

و اما دریغ از یک برنامه منسجم، علمی و هنرمندانه برای شناساندن اسطوره‌های ارزشی و درس‌آموز شاهنامه به نسل‌های نو، و صدها دریغ از ساختن یک اثر سینمایی یا تلویزیونی قابل اعتنا که لااقل برای بیننده ایرانی ـ و نه جهانی ـ قابل فهم و تحمل باشد.

البته اخیراً آثاری معدود، غیرحرفه‌ای و با زبانی الکن ساخته شد که ای کاش نمی‌شد تا این سیب سرخ خوش‌عطر و خوش‌خوراک را که نخبگان ایران‌شناس جهانی به ارزش‌هایش واقفند را در ذهن مخاطب های جوان و نوجوان خود نیم خورده نمی‌کردیم!

این دیوان ارجمند شعر و ادب فارسی سند ملت ماست و داستان‌های پهلوانان ایرانی شاهنامه به تک‌تک ایرانیان درس شجاعت، عفت، فداکاری، میهن‌دوستی، وفا و خداپرستی می‌آموزد.

امیدواریم که هنرمندان کاربلد و خوش ذوقی پیدا شوند که گام در این مسیر عزّت‌آفرین بگذارند و به ایشان نیز پیشاپیش بشارت می‌دهیم که شاهنامه خود گویای بلندی نظر فردوسی در تسلط شگفت‌انگیز او در آرایش صحنه‌ها، گزینش کلمات، ترکیب استادانه اجزای جملات و ارائه تصویر متناسب با موضوع و صُوَر مختلف تخیل است.

خداوند هستی و هم راستی             نخواهد ز تو کژی و کاستی

هرآنجاکهروشنشود راستی             فروغ دروغ آورد کاستی

حمید رضا نیک عهد، ماهنامه امید انقلاب، شماره ??? / آذر ????

بعدالتحریر: ارزش معنوی و ادبی شاهنامه آنقدر بالاست که قیاسش با هری پاتر و امثال آن به طنز شبیه است و قصد ما نیز این نبود ولی سرنوشتی که شامل این دو شده را باید دید و مورد توجه قرار داد که چرا؟! چرا بعد از سالها انتظار باید حاصل نگاه سینمایی و سریال سازی به شاهنامه؛ مجموعه "چهل سرباز" باشد(جدای از نیات خوب سازندگان آن) با آن وضع فیلمنامه و طراحی صحنه و  بازیگردانی و ... ولی جهان غرب حتی از نداشته های خود آثاری می سازد که فرزندان سرزمین ما با  حسرت به تماشا و ستایش آنها می نشینند. حال که آثاری مانند ملک سلیمان( با آن وصفی که شنیده ایم و انشاءالله به زودی خواهیم دید) قابل ساخت هستند، می توانیم متوقع باشیم که برای شاهنامه نیز تلاشی قابل توجه و اثری قابل تماشا ساخته شود.


89/2/16::: 2:32 ع
نظر()
  
  

Shutter Island  اسکورسیزی در مطب دکتر کالیگاری

 نگاهی به فیلم جزیره شاتر نوشته سعیدمستغاثی،رئیس انجمن منتقدان 

 شاید نتوان در کارنامه سینمایی مارتین اسکورسیزی ، اثری اینچنین روانشناختی و پارانوییک مانند فیلم "جزیره شاتر" یافت. کارنامه ای که با فیلم های اجتماعی و ضد نیویورکی "راننده تاکسی" ، " پایین شهر" ، " نیویورک ، نیویورک" ، " بیرون آوردن مردگان" و "دار و دسته نیویورکی" در کنار آثار نئو گنگستری "رفقای خوب"و " کازینو" و "مردگان" و همچنین فیلم های دیگری مانند "گاو خشمگین " و " هوانورد" شاخص می شود. آثاری که اگرچه در پرداخت شخصیت یا کاراکترهای اصلی ، به درونیات و معضلات روحی روانی آنها نیز نقب می زند اما هیچگاه آن را به عنوان محور فیلم و فیلمنامه قرار نداده است.

فی المثل اگرچه در فیلم "راننده تاکسی" در صحنه های متعددی شاهد سر و کله زدن تراویس با خودش هستیم ، اما اساس ماجراهای فیلم ، چالش او با نابسامانی های اجتماعی به نظر می رسد که وی را درگیر خود ساخته است یا فرانک ، آن امدادگر فیلم "بیرون آوردن مردگان" تحت تاثیر مرگ آدم هایی که قادر به نجات زندگیشان نبوده ، دچار نوعی روانپریشی گشته اما محور فیلم بر برخوردهای بیرونی وی تاکید دارد و یا حتی بیماری وسواس هاوارد هیوز در فیلم "هوانورد" نمی تواند مانعی بر سر راه موفقیت های او محسوب گردد و ...همه این معضلات روانی در کنار خط اصلی قصه قرار گرفته ( یعنی هیچیک به عنوان خط اصلی داستان مطرح نشده اند) و به شخصیت پردازی ها و فضا سازی کمک فوق العاده می نماید.

تقریبا در اغلب فیلم های یاد شده، فضای روانشناختی که به فیلم های اکسپرسیونیستی دهه های 20 و 30 سینمای آلمان راه ببرد ( آنچنانکه در فیلم "جزیره شاتر" بارز است) ، وجود نداشت یا از سینمای امثال هانری ژرژ کلوزو و آثاری مانند "چراغ گاز" جرج کیوکر ، "سوء ظن" آلفرد هیچکاک ، "کریدور شوک" سمیوئل فولر ، "سه چهره ایو" ناتالی جانسن و "بچه رزماری" و "مستاجر" رومن پولانسکی و حتی "باشگاه مشت زنی" دیوید فینچر الگو نگرفته بودند ، آن گونه که در فیلم "جزیره شاتر" تقریبا از اغلب فیلم های فوق تاثیر گرفته شده و به خصوص فیلم "مطب دکتر کالیگاری" ساخته روبرت وینه محصول 1920 آلمان را می توان نسخه اصلی تازه ترین اثر مارتین اسکورسیزی  قلمداد نمود.

به نظر می آید پس از اینکه اسکورسیزی ، سرانجام پس از سالها برای فیلم قبلی خود یعنی "مردگان" ، جایزه اسکار را از آن خود کرد ، دیگر خیالش راحت شده ( یا لااقل دیگر انتظار اسکار ندارد) و قواعدی که تا آن موقع در فیلم هایش رعایت می کرد را برهم زده تا این بار در سینمایش شاهد خرق عادتی حیرت آور باشیم. البته این نوع خرق عادت در سینمای اسکورسیزی مسبوق به سابقه است . درست مانند زمانی که در میان فیلم های سرشار از خشونت "رفقای خوب" و "تنگه وحشت" و "کازینو" ، اثر رمانتیکی همچون "عصر معصومیت" را جلوی دوربین برد.

شاید اگر نمی دانستیم سازنده فیلم "جزیره شاتر" همان اسکورسیزی "تنگه وحشت" و "آلیس دیگر اینجا زندگی نمی کند" و "سلطان کمدی" و "رنگ پول" است و نام وی را در تیتراژ فیلم نمی دیدیم ، به این تصور می بودیم که فیلم "جزیره شاتر" را فیلمسازی همچون رومن پولانسکی ساخته است.(همچنانکه فیلم امسال پولانسکی یعنی "شبح نگارنده" نشانی از سینمای وی برخود ندارد!!)

قصه فیلم "جزیره شاتر" در سال 1954 از ماموریت یک مارشال ایالات متحده به نام "تدی دانیلز" ( لئوناردو دی کاپریو) و دستیارش ، چاک آل ( مارک روفالو) برای تحقیق درمورد فرار یک زندانی روانی و جنایتکار از بیمارستان روانی "اشکلیف" در جزیره دورافتاده ای واقع در سواحل شرقی آمریکای شمالی در 10-11 مایلی بوستن به نام "شاتر" آغاز شده و در کادر دوربین رابرت ریچاردسون (مدیر فیلمبرداری پرآوازه سینمای امروز) قرار می گیرد. تدی دانیلز در همان ابتدای سفرش به جزیره برای چاک آل از معضلات روحی که مدتی دچارش بوده حکایت     می کند و اینکه همه این ناراحتی ها از  قتل همسرش ناشی می شده است. همسری که قاتل روانی اش با نام "لیدیس" اینک درهمان تیمارستان جزیره شاتر زندانی است . بنابراین ماموریت فوق به نوعی برای دانیلز، وجهه دوگانه ای  پیدا می کند.

آنها در تیمارستان روانی اشکلیف جزیره شاتر با دکتر کاولی (بن کینگزلی) روبرو می شوند ؛ یعنی پزشک معالج ، همان بیمار/ زندانی فراری به نام ریچل که گفته می شود 3 بچه اش را با دستان خود درون آب غرق کرده و به قتل رسانده است. همچنین دکتر نارینگ (ماکس فن سیدو) پزشک دیگری است که گویا مسئولیت تیمارستان "اشکلیف" را برعهده دارد. او با تیپ و لهجه آلمانی اش برای تدی دانیلز  ، یادآور خاطرات تلخ روزهای پایانی جنگ جهانی دوم است که دانیلز در جمع گروهی از سربازان آمریکایی فاتح ، دسته ای از اسیران آلمانی را به رگبار مسلسل بسته و به قتل رساند و همین مسئله حدود 9 سال است به صورت کابوسی او را رنج می دهد.

اما وقایعی که در جریان تحقیقات تدی دانیلز و همکارش چاک آل در بیمارستان اشکلیف اتفاق می افتد ، به نظر این مارشال ایالتی آمریکا ، بوی نوعی توطئه می دهد. توطئه ای که با افشاگری ریچل گریخته در مخفیگاهی غار مانند برای دانیلز ، مستندتر می گردد.

فیلمنامه "جزیره شاتر" توسط لیتا کلوگریدیس ( که در پروژه سنگین "آواتار" ، هم تهیه کننده اجرایی بود و هم گفته می شود در گسترش فیلمنامه با جیمز کامرون همکاری نزدیکی داشته و در همین "جزیره شاتر" نیز تهیه کننده اجرایی بوده) از نوول پرفروش سال 2003 دنیس لیهین اقتباس شده است. داستانی که ویژگی هایی بالاتر از حد معمول یک قصه بازاری داشت ، با قطعاتی از یک نوع بازی دوگانه پیچیده که مقولات  مختلفی از درونش بیرون می زد از پزشکی رسمی گرفته تا چالش قانونی تا عملکرد تاریخی و سیاسی و تا ...

به نظر می آید کلوگریدیس علاوه بر روح نوول لیهین ، حتی بعضا به کلمات و جملاتش نیز وفادار بوده است و از همین لحاظ اسکورسیزی را ناگزیر کرده تا در فضایی پرتعلیق با فلاش بک های متعدد فرو برود. این ساختار روایتی به شدت نوعی از فیلم های هراس کم هزینه دهه 1940 کمپانی RKO را به ذهن متبادر می سازد . آثاری همچون "جزیره مرگ" یا "هفتمین جنایت" ساخته ول لوتون . اگرچه مارتین اسکورسیزی سعی کرده عناصری از ساختار رایج امروزی سینما را با مدل های قدیمی تر ترکیب نموده تا به فرم تازه تری دست یابد ، اما در واقع فضای هراس آمیز و سوسپانسی فیلمنامه از همان ابتدای فیلم ، خود را به او تحمیل کرده است :

مثل آن خوش آمدگویی اخطار آمیز جانشین واردن که تعبیرش از اهالی بیمارستان و جزیره این است :"خطرناکترین و زیان آورترین بیماران "!!

پس از آن ، دو مرد عجیب و غریب را با چشم های ورقلمبیده  می بینیم که به زامبی ها بیشتر شبیه بوده و مشغول کار  در محوطه آن بیمارستان قلعه مانند هستند. قلعه ای که در دوران جنگ های انفصال ساخته شده و استفاده می گردیده است. نحوه رفتار شک برانگیز ولی متین و هوشمندانه دکتر کاولی و به خصوص نوع برخورد تردید آمیز دکتر نارینگ به علاوه شیوه فرار ریچل سولاندو از اتاق تنگ و باریکش و پاسخ های سربالای بیماران و کارمندان تیمارستان به بازپرسی تدی دانیلز و چاک آل ، همه و همه باعث می شود تا آنها به این باور برسند که در یک ماموریت احمقانه گرفتار شده اند. اما با این حال گویا یک نیروی مرموز آنها را در آن جزیره پر صخره و جنگلی انبوه نگاه می دارد.

اگرچه از زمانی که پس از انتشار خبر بازگشت ریچل( امیلی مورتیمر) ، دانیلز در گشت و گذارش پیرامون جزیره ، به تصور خودش ریچل دیگری (این بار با بازی پاتریشیا کلارکسون) را در پناهگاهی غار مانند پیدا می کند (که بی محابا طرح توطئه دکتر کاولی و دکتر نارینگ در تیمارستان برای آزمایشات خطرناک به روی بیماران را برملا می سازد) ، حدسیات تماشاگر بر آنچه مورد ظن تدی دانیلز بوده ، منطبق می گردد ولی طولی نمی کشد که با دیدن ریچل دوم در تیمارستان و در کنار دکتر کاولی ، این حدس نیز مورد تردید قرار می گیرد . اما در مقابل صحت آنچه ریچل دوم در همان پناهگاه غار ، در مورد خوراندن داروهای مختل کننده مغز به عنوان آسپیرین گفته بود ، در فکر تماشاگر قوی تر می شود.

از اینجا آن بازی دوگانه و پیچیده نوول دنیس لیهین ، به طور تاثیر گذاری داخل فیلمنامه شده و تماشاگر همچون Blade Runner  در فضایی شکننده و ظریف قرار می گیرد. طوفانی که در همین صحنه ها روی می دهد و باعث قطعی تلفن ها و سایر ارتباطات شده و به نوعی جزیره را در یک حالت ایزوله فرو می برد به این فضای پر توهم و شکننده کمک می کند. یا در واقع همچون فیلم Shining" "  استنلی کوبریک ، عزیمت شخصیت اصلی ( در اینجا تدی دانیلز ، مارشال آمریکا) را به سوی یک بیمار روانی تسریع می بخشد.

شخصیت پردازی ها و حتی لحن دیالوگ های لیتا کلوگریدیس در کنار فضا سازی اسکورسیزی به گونه ای است که همچنان  تماشاگر را در یک آتمسفر توطئه آمیز باقی می گذارد. آتمسفری که سوالی بزرگ در ذهن مخاطب پدید می آورد (همچنانکه در فکر تدی دانیلز شکل می گیرد) که واقعا چه اتفاقی در جزیره شاتر و بیمارستان اشکلیف در حال وقوع است؟ این درحالی است که اوضاع جزیره و بیمارستان و موقعیت دانیلز لحظه به لحظه بدتر و بدتر      می شود. خصوصا هنگامی که دکتر کاولی ، دانیلز را با عنوانی دیگر خطاب می کند ، او را یکی از بیماران تیمارستان می خوانند که دو سال قبل در مقام یک مارشال ایالتی آمریکا ، همسرش به نام ریچل را به دلیل کشتن 3 فرزند او ، به قتل رسانده و اینک تحت درمان قرار دارد . این به نظر دانیلز ، سوء تفاهم را نه فقط دکتر کاولی و کارمندان تیمارستان علیرغم اعتراضات و داد و فریادهای او ، به گوشش می خوانند بلکه حتی چاک آل هم این بار در قد و قواره ای نو و تازه تکرار می کند . چراکه چاک آل دیگر نه همکار کاراگاهی تدی دانیلز  بلکه یکی از پزشکان معالج او معرفی می شود که برای کمک به بازیابی خاطراتش ، خود را در مقام دستیاری تدی دانیلز قرار داده بوده است.

حتی در چنین شرایطی نیز فضای ایجاد شده توسط فیلمنامه نویس و کارگردان ، همچنان تماشاگر را در موضع دانیلز قرار می دهد و این توهم را تقویت می کند که همه کارکنان بیمارستان تحت فرمان دکتر کاولی و دکتر نارینگ در صدد روانی جلوه دادن دانیلز هستند تا همان توطئه شرح داده شده توسط ریچل دوم تحقق یابد. اما ناپدید شدن ناگهانی چاک آل در بالای صخره های مشرف به دریا و نمایان شدنش در هیبت یک پزشک بیمارستان روانی و سپس به خاطر آوردن صحنه قتل فرزندان تدی توسط همسرش ریچل و کشتن او ، مخاطب را روی خط دوم  فیلمنامه می اندازد که لحظه به لحظه تقویت شده و خط  اول یعنی توهم توطئه را به تدریج در سایه می برد. ( در همین جاست که فیلم هایی مانند "مطب دکتر کالیگاری" روبرت وینه و "کریدور شوک" سمیوئل فولر تداعی می شوند) .

یادمان باشد که زمان رخداد قصه ، سال 1954 است ، یعنی سالهایی که اگرچه کوس رسوایی کمیته مبارزه با فعالیت های ضد آمریکایی ژنرال مک کارتی به آسمان برخاسته بود اما جهان در آستانه دوران طولانی و پر فراز و نشیب جنگ سرد قرار داشت که به ویژه با قدرت یافتن سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی غرب و شرق مانند CIA و KGB مجموعه ای از طرح و توطئه ها در دو سوی دنیا در حال شکل گیری و ریشه دواندن بود.

مفهوم توهم توطئه یا تئوری توطئه (Theory  Conspiracy) از جمله موضوعات مورد علاقه سینمای غرب امروز است که به کرات در فیلم ها با داستان ها و قصه های مختلف به تصویر کشیده شده است. از فیلمی با همین عنوان ساخته ریچارد دانر و با شرکت مل گیبسون گرفته تا یکی از آخرین آنها به نام  "حشره" (BUG) ساخته ویلیام فرید کین در سال 2008 که یک سرباز آمریکایی از جنگ برگشته را در توهم تعقیب و مراقبت دائمی از سوی نیروهای اطلاعاتی و ازطریق آلوده کردن خونش به موجودات الکترونیکی میکروسکوپی،نشان می دهد.

از آنجا که در طول حداقل 3-4 قرن اخیر ، دخالت قدرت های سلطه گر غربی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم  ، فجایع تکان دهنده ای با عناوین مختلف استعمار و استثمار  و قاچاق تریاک و الماس و برده ، جنگ های خانمانسوز مختلفی را به بشریت تحمیل نموده و همواره در هر حادثه ضد بشری ردپایی از اعوان و انصار آنها رویت شده ، بالتبع این سابقه و کارنامه سیاه ، نگاه و نظر مثبتی از زاویه ملل به خصوص سرزمین های آسیایی و آفریقایی به این قوم صلیبی / صهیونی وجود ندارد و هر حرکت و اقدام آنها با نگرش منفی تلقی می گردد.

 در عین حال سران جبهه صلیبی غرب برای زدودن این نگاه منفی ، همواره سعی در این دارند که ضمن پاک کردن خاطرات نامطلوب گذشته ، تصویر مثبتی از خود به نمایش گذارده و در مقابل ، هرگونه برداشت های مستند از اقدامات امپریالیستی و سلطه گرانه خویش را با  اتهام "تئوری توطئه" یا "توهم توطئه" محکوم کرده و آن را خیالبافی و رویا پردازی القاء نمایند.  

اما اینکه واقعا این تئوری توهم توطئه از کجا می آید و چگونه به اندیشه سیاسی- فرهنگی جهان امروز اضافه شده ، بی مناسبت نیست که نگاهی به ریشه ها و زمینه های آن بیندازیم.

سِر کارل رایموند پوپر احتمالاً نخستین اندیشه‎ پرداز دنیای غرب است که مفهومی به‌نام "توهّم توطئه" را به حربه‌ای نظری علیه کسانی بدل کرد که بر نقش دسیسه‌های الیگارشی سلطه ‎گر معاصر در تحولات دنیای امروزین تأکید دارند. پوپر این‌گونه نگرش‌ها را در کتاب "حدسها و ابطالها" ترجمه احمد آرام، چنین توصیف می ‎کند: 

"...هرچه در اجتماع اتفاق می‌افتد نتایج مستقیم نقشه‌هایی است که افراد یا گروه‌های نیرومند طرح‌ریزی کرده‌اند. این نظر بسیار گسترش پیدا کرده است. هرچند من در آن شک ندارم که گونه‌ای ابتدایی از خرافه است. کهن‌تر از تاریخیگری است... و در شکل جدید آن، نتیجه برجسته دنیوی شدن خرافه‌های دینی است. باور داشتن به خدایان هومری، که توطئه‌های آن‌ها مسئول تقلبات جنگ‌های تروا بوده، اکنون از میان رفته است ولی جای خدایان ساکن [کوه] اولومپوس هومری را اکنون ریش‌سفیدان فهمیده کوه صهیون یا صاحبان انحصارها یا سرمایه‌داران یا استعمارگران گرفته است..."

پوپر این سخنان را در سال 1948 میلادی در مجمع عمومی دهمین گردهمایی بین‌المللی فلسفه در آمستردام بیان داشت؛ درست در زمانی که «ریش‌سفیدان فهمیده کوه صهیون» به شدت درگیر تحرکات پنهان بمنظور اعلام موجودیت دولت اسراییل (ژانویه 1949) بودند!

مفهوم "تئوری توطئه" بیشتر کاربرد ژورنالیستی دارد تا علمی. به‌عبارت دیگر، نوعی حربه تبلیغاتی است برای بستن دهان کسانی که به پژوهش در لایه‌های پنهان سیاست و تاریخ علاقمندند؛ یعنی به عرصه‌ای که از آن با ‌عنوان فراسیاست Para politics یاد می‌شود. این مفهوم ، فاقد هرگونه تعریف و ارزش علمی است و دامنه کاربرد آن روشن نیست و لاجرم کسی را که در این زمینه قلم می‌زند به سطحی‌نگری و تناقضات جدّی وادار می‌کند. توجه کنیم که این امر به "تئوری توطئه" محدود نیست بلکه در مورد برخی دیگر از مفاهیم نظری در عرصه اندیشه سیاسی نیز صادق است.

در دهه 1960 میلادی، دائرة‎المعارف بین‌المللی علوم اجتماعی ، که هنوز هم از مفیدترین مراجع در زمینه دانش اجتماعی است، درباره تاریخچه واژه "توتالیتاریانیسم" نوشت که این مفهوم به‌عنوان یک حربه تبلیغاتی در کوران "جنگ سرد" کاربرد یافت و افزود:

 "...کاربرد تبلیغی این واژه [توتالیتاریانیسم] کارایی آن را در تحلیل منظم و تطبیقی نظام‌های سیاسی ، مبهم ساخته است..."

مأخذ فوق، سپس، ابراز امیدواری کرد که با از میان رفتن "جنگ سرد" این واژه نیز از میان برود و در سومین ویرایش دائرة‎المعارف علوم اجتماعی مدخل فوق وجود نداشته باشد. "نظریه توطئه" نیز چنین است. کسانی که در این زمینه قلم می‌زنند، معمولاً یک تصویر بسیط و بدوی ( یک تصویر "دایی جان ناپلئونی") را  ترسیم می‌کنند و سپس بسیاری از حوادث تحلیل نشده و مهم تاریخ را که در باور عمومی ناشی از توطئه قدرت‌های بزرگ است، ردیف می‌کنند و از مصادیق "توهّم توطئه" می‌شمرند.

در واقع نظریه‌پردازان و مبلغان مفهوم "نظریه توطئه" به همان بستر و خاستگاهی تعلق دارند که زمانی، در کوران جنگ سرد با اتحاد شوروی و بلوک کمونیسم، مفاهیمی چون "توتالیتاریانیسم" را می‌ساختند و عملکرد امروز ایشان دقیقاً تداوم همان سنت دیروز است. برای مثال، دانیل پایپز، روزنامه‌نگار آمریکایی، فعال‌ترین نویسنده‌ای است که درباره "نظریه توطئه" قلم زده و کتب و مقالات فراوانی را منتشر کرده است. از جمله آثار وی، که در ایران نیز تأثیر خود را بر جای نهاد، باید به دو کتاب زیر اشاره کرد:

"دست پنهان: ترس خاورمیانه از توطئه" (1996) و "توطئه: چگونه روش پارانوئید شکوفا می‌شود و از کجا سر در می‌آورد" (1997).

 دانیل پایپز پسر ریچارد پایپز، یهودی مهاجر از لهستان است. پروفسور ریچارد پایپز از کارشناسان برجسته مسائل اتحاد شوروی و کمونیسم در دوران جنگ سرد بود. او به مدت 50 سال در دانشگاه هاروارد تدریس کرد و مشاور ارشد دولت ریگان نیز شد. پسر او، دانیل پایپز، منطقه خاورمیانه اسلامی (نه اتحاد شوروی و بلوک کمونیسم) را به عنوان حوزه تخصصی خود برگزید. امروزه دانیل پایپز به عنوان یکی از متفکران نومحافظه‌کار حامی سیاست‌های دولت جرج بوش دوّم و یکی از برجسته‌ترین اعضای "لابی حزب لیکود اسرائیل" در ایالات متحده آمریکا شناخته می‌شود و به‌خاطر تبلیغاتش علیه جامعه عرب‌تبار و مسلمان ایالات متحده آمریکا شهرت فراوان دارد.

 به‌نوشته جان لوید، در فایننشال تایمز، دانیل پایپز از پدرش این درس را آموخته که میان غرب و سایر مناطق جهان شکافی ژرف ببیند. هم دانیل پایپز و هم کسانی که در سال‌های اخیر مفهوم "نظریه توطئه" را در فرهنگ سیاسی ایران رواج دادند، دورانی بزرگ و سرنوشت‌ساز در تاریخ به‌نام "دوران استعماری" را، اعم از استعمار کلاسیک و امپریالیسم جدید، یکسره نادیده می‌گیرند و توجه نمی‌کنند که پدیده‌هایی چون "استعمار" و "امپریالیسم" واقعیت‌های عینی و تلخ سده‌های اخیر تمدن بشری است که در مواردی حتی به "نسل‌کشی"(یعنی امحاء تمامی یا بخش مهمی از سکنه یک سرزمین از صحنه گیتی) انجامید. آنان در مباحث مربوط به توسعه و مدرنیزاسیون نیز عیناً همین رویه را در پیش می‌گیرند.


89/2/16::: 2:30 ع
نظر()
  
  

وب سایت روشنگری تا امروز ? قسمت از سری سوم مجموعه مستند "راز آرماگدون" که تحت عنوان "راز آرماگدون 3 : معبد تاریکی" را به صورت ویدئویی و با امکان دانلود کامل برروی فضای خود قرار داده است. با توجه به درخواست های مکرر علاقمندان به خصوص محققان و پژوهشگران و دانشجویان عزیز نسبت به دریافت و ضبط این سریال ، چنین اقدامی قابل تقدیر است. ( البته تا زمانی که انتشارات رسمی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی یعنی موسسه صوتی و تصویری سروش  مانند سری نخست این مجموعه مستند اقدام به تکثیر و توزیع رسمی دی وی دی ویدئویی آن بنماید).

لازم به ذکر است مجموعه مستند "راز آرماگدون 3: معبد تاریکی" از 8 اسفند 1388 تا ? فروردین 1389 هر روز در ? نوبت روی آنتن شبکه خبر سیما رفت و هم اکنون(اردیبهشت ????) نیز همه روزه حوالی ساعت 1?/18 تا 30/18 از شبکه اول سیما پخش می شود.

لینک های دریافت و دانلود قسمت های 1 تا ? "راز آرماگدون 3: معبد تاریکی": قسمت اول : شوالیه های معبد / قسمت دوم : ریشه در پروتکل ها  / قسمت سوم : کابالا  / قسمت چهارم : مانیفست فراماسونری / قسمت پنجم : نخستین گام های ماسونی 


89/2/16::: 2:29 ع
نظر()
  
  

احمدی نژاد در فیلم 2012!

فیلم 2012 را یک بار قبلا دیده بودم و از آنجا که علیرغم تعاریف مثبتی که از آن شنیده بودم، به جز جلوه‌های ویژه اش جذابیت خاصی برایم نداشت، در جلسه نقد و بررسی این فیلم که در دانشگاه برگزار شد شرکت کردم و اتفاقا نکات فوق العاده جالبی در رابطه با آن دستگیرم شد.

البته منتقد این فیلم که خود از کارشناسان خبره نقد و بررسی فیلم و صاحب تالیف بود هم از محتوای ضعیف فیلم گفت و هزینه هنگفت 250 میلیون دلاری برای جلوه‌های ویژه اش و به کار گیری از 1000 متخصص جلوه‌های ویژه از 15 شرکت برای ساخت آن.
یکی از نکات جالب توجه در نقد و بررسی این فیلم، آرای جمعی از منتقدین امریکایی بود که شخصیت رئیس جمهور آمریکا در این فیلم را برگرفته از شخصیت روحی آقای احمدی نژاد می دانند. در این فیلم، رئیس جمهور امریکا دارای روحیه نوع دوستی بالایی است و به جای آنکه همراه دیگر قدرتمندان این کشور، سوار بر هواپیما از مهلکه ای که زمین را در استانه نابودی قرار داده است، بگریزد، ترجیح می‌دهد در میان مردم عادی که از نجات جان خود از این حادثه عاجزند، بماند و همراه آنان جان بدهد. و در نهایت هم در میان مردم و همانند آن‌ها به کام مرگ فرو می‌رود.
نکته جالب توجه دیگر که بر ساخت این فیلم توسط فراماسونرها به عنوان کارگزار صهیونیسم صحه می‌گذاشت، صحنه ای بود که در آن قطب مذهبی سایر ادیان ابراهیمی‌(مسیحیت و یهودیت) تخریب می‌شود و پیروان آن‌ها در حالیکه مشغول دعا برای در امان ماندن از مشکلات پیش رو هستند همچون سایرین در فرایند تخریب زمین، نابود می شوند و به چنگال مرگ سپرده می‌شوند و به این ترتیب در این صحنه با ناکارامد و بی حاصل نشان دادن خداباوری و معنویت گرایی، به خوبی پنبه دین و مذهب زده می‌شود و در مقابل با نشان دادن کوشش جمعی از دانشمندان اختر فیزیک که به نجات تعدادی از انسان‌ها –آن هم تنها صاحبان قدرت و ثروت- می‌انجامد، علم مدرن به عنوان منجی آخرالزمان معرفی می‌گردد.
در این میان اما، در خیل نجات یافتگان تنها از یک مذهب دیده می‌شود و آن هم مذهب بودیسم است. نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که بودیسم، یک مکتب غیر الهی است که در برابر امپریالیسم سر تعظیم فرود می‌آورد و اساسا سرش در لاک خودش است و دردسر آفرین نیست، از این روست که در این فیلم، بودیسم بر سایر ادیان ابراهیمی‌(اسلام، مسیحیت و یهودیت) رجحان داده می‌شود و اگر قرار باشد در میان نجات یافتگان آخر الزمانِ خودساخته‌ی صهیونیسم، یک دین و مسلک وجود داشته باشد، تنها بودیسم است که لیاقت این را دارد.
اساسا فراماسونرها بر جدایی جدی دین از سیاست و دئیسم (خدای بازنشسته) تاکید داشته و در پی زدودن هرگونه معنویت از ساحت زندگی انسان و نشان دادن علم مدرن به عنوان حلال تمام مشکلات جامعه بشری هستند و سررشته اصلی امور را رها کرده اند.
یهود، پس از حضرت سلیمان و مُلک عظیم و باشکوهی که خداوند به او عطا فرموده بود، در پی تجدید حکومتی این چنین وسیع و قدرتمند اما عاری از هرگونه معنویت برآمد. با تکیه بر علم محض می‌خواست ملُک سلیمان و گستردگی قلمروی خود را احیا کند و در این راه تمام جهان را به پذیرش نظم مطلوب خود وادار ساخت. این روند با شدت و ضعف در راستای اهداف آن‌ها ادامه داشت تا اینکه با ظهور بزرگ‌مردی به نام خمینی جرقه انقلاب اسلامی‌به عنوان بزرگترین برهم زننده این نظم جهانی، زده شد و خواب خوش هژمونی عقل بر دین، و ماتریالیسم بر معنویت گرایی را بر هم زد.
•  در جلسه اخیر یهودشناسی از استاد عالم و گرانقدر پرسیدم: "اینکه حضرت سلیمان از خداوند مللک وسیعی می‌خواهد که تا به حال خدا نه به کسی داده باشد و نه بعد از او به کسی بدهد، آیا این به معنای تمامیت خواهی و انحصار طلبی حضرت سلیمان نیست و آیا نمی‌توان سرچشمه تمامیت خواهی و انحصارطلبی قوم یهود را از اینجا دانست؟
استاد ضمن موشکافانه خواندن سوال من و لزوم تحقیق بیشتر برای ارائه یک پاسخ مناسب به این سوال توضیحاتی داد که تنها من از یک قسمت از آن پاسخم را گرفتم و آن، این حدیث نبوی بود: "علماء اُمّتی اَفضل من انبیاء بنی اسرائیل".
•    یکی از لازمه‌های کار علمی، پرهیز از تعصب و رعایت اخلاق و انصاف در انجام تحقیقات است از این رو استاد یهود شناسیِ ما با احراز این خصیصه‌ی مهم، به معنای واقعی کلمه، "عالم" است.
•    دیروز در مرکز تحصیل علوم حوزوی برای اتباع خارجه، پیش از آنکه جلسه یهود شناسی مان برگزار شود،بیرون یکی از کلاس‌های این مرکز به شنیدن صحبت‌های دانشجویان، ایستاده بودم. یکی از دانشجویان داشت در مورد خلقت انسان و  اهمیت دمیده شدن روح خداوند در کالبد انسان به عنوان ارزشمندترین دارایی انسان صحبت می‌کرد و بقیه هم به او گوش داده یا در ادامه صحبت‌هایش چیزی می‌گفتند. واقعا لذت بخش بود. در اینجا حرفی از ماتریالیسمی‌که روزانه در محیط‌های آکادمیک تدریس می‌شود و آدم را از خویشتنِ خویش دور می‌کند، نبود. در اینجا، علم واقعی تدریس می‌شد. و تاسف بار است که ما هر سال هفته ای داریم به نام هفته "وحدت حوزه و دانشگاه"، اما همچنان این دو در فضای بیگانه‌ای نسبت به هم باقی مانده‌اند.
•    در مطلب قبل، یک جا در مورد تشکیک در اسلامِ 85 درصد از مسلمانان به دلیل یهودی بودن کعب الاحبار نوشته بودم. این مسئله تنها از آن جهت مطرح شد که نفوذ بالای یهود در تشکیلات مسلمانان نشان داده شود نه اینکه به صرف یهودی بودن یکی از راویان اهل سنت، دین تمام پیروان آن زیرسوال رود. وگرنه واقعیت این است که باید در تدین 100 درصد مسلمانان تشکیک نمود. همین غیبتی که در ردیف فحشا و قتل در روایت‌مان از آن یاد شده، چقدر در مکالمات و محاورات ما پرکاربرد است؟!
•    در فیلم 2012 تنها قطب مذهبی مسلمانان –کعبه- تخریب نمی شود. علت آن را هم اینجا می‌توانید ببینید.
•    دوستی در پست قبل، شیطان را فاقد یک وجود مستقل دانسته و جایگاه او را همچون خداوند، در وجود انسان دانسته است. ضمن احترام به این دوست عزیز، مخالفت خودم را با این دیدگاه اعلام می‌دارم.

***صهیون پژوه: این مطلب خواندنی،از وب گرانسنگ و متین سیاسی نوشته های یک دختر دانشجو نقل شد. البته با تشکر از نوشته زیبای ایشان،نقدی به یکی از بندهای ذیل نوشته ایشان دارم که در فیلم ???? به طریق اولی تخریب کعبه نمایش داده شده است و کارگردان صهیونیست این فیلم، برای توسعه اسلام هراسی گفته چون ترسیدم  تخریب آن را نیاوردم! چرا که در فیلم، نشان می دهد که مسلمانان در اطراف کعبه در حال دعا هستند و بعد نشان می دهد که تمام دنیا و از جمله مسلمانان غرق شدند...


  
  

احکام کشتار در کتب محرف یهودیان ماده گرا

اگر عکس ها باز نشد رک: وبلاگ http://akharinmongy.blogfa.com/post-51.aspx

Jeremiah 12- 3

: pull them out like sheep for the slaughter, and prepare them for the day of slaughter.

کتاب ارمیا–باب12–فقره3:ایشان را مثل گوسفندان برای ذبح بیرون کش و به جهت قتل روز تعیین نما.

Jeremiah -51- 20.21.22

Thou art my battle axe and weapons of war: for with thee will I break in pieces the nations, and with thee will I destroy kingdoms;

And with thee will I break in pieces the horse and his rider; and with thee will I break in pieces the chariot and his rider

With thee also will I break in pieces man and woman; and with thee will I break in pieces old and young; and with thee will I break in pieces the young man and the maid

کتاب ارمیا نبی – باب 51 –فقرات20 تا 22: تو برای من کوپال و اسلحه جنگی هستی. پس با تو امتها را خرد خواهم ساخت و ممالک را نابود خواهم ساخت . و با تو اسب و سوارش را خورد خواهم ساخت و با تو مرد و زن را خرد خواهم ساخت و با تو پیر و طفل را خرد خواهم ساخت و با تو دوشیزه و جوان را خرد خواهم ساخت...

Jeremiah – 49 – 28

Arise ye, go up to Kedar, and spoil the men of the east

کتاب ارمیا نبی– باب 49– فقره 28: برخیزید و بر(قیدار) هجوم آورید و بنی مشرق را تاراج نمائید.

Ezekie – 9 – 6

Slay utterly old and young, both maids, and little children and women

کتاب حزقیال نبی– باب 9–فقره ?:پیران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماماً به قتل رسانید...

1st Samuel- 51- 3

 Now go and smite Amalek, and utterly destroy all that they have, and spare them not; but slay  both man and woman, infant and suckling, ox and sheep, camel and ass 

  پس اکنون برو عمالیق را شکست داده و جمیع مایملک آنان بالکل نابود ساز و بر ایشان شفقت نفرما بلکه زن و مرد و طفل شیرخوار و گاو و گوسفند و شتر آنها را بکش . . .   

Isaiah – 13 – 15 . 16

Every one that is found shall be thrust through; and every one that is joined unto them shall fall by the sword

Their children also shall be dashed to pieces before their eyes; their houses shall be spoiled, and their wives ravished

کتاب اشعیا نبی – باب 13– فقرات 15و 16: هرکه یافت شود با نیزه زده خواهد شد و هرکه گرفته شود با شمشیر کشته خواهد شد . اطفال ایشان نیز در مقابل چشمانشان کشته خواهد شد و زنانشان بی عصمت خواهد شد و خانه هایشان غارت خواهد شد.

Deuteronomy – 32 – 25

The sword without, and terror within, shall destroy both the young man and the virgin, the suckling also with the man of gray hairs

کتاب تثنیه – باب 32 –فقره 25: شمشیر از بیرون و دهشت از درون ایشان را بی اولاد خواهد ساخت . هم جوان و هم دوشیزه را ، شیرخوار و پیر را هلاک خواهد ساخت.

I shall give thee the heathen for thine 1inheritance, and the uttermost parts of the earth for thy possession

کتاب مزامیر – باب 2 – فقره 8 و 9: از من درخواست کن، ملتها را به میراث تو خواهم داد و اقصای زمین را به ملک تو خواهم درآورد. ایشان را با عصای آهنی خواهی شکست...  منبع: وبلاگ اخرین منجی


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >