به گزارش خبرگزاری فارس، بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان که صاحبان اصلی این سرزمین بودند را از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قایل نبوده اند.
کتاب «نسلکشی سرخ پوستان آمریکا» به قلم نویسنده معتبر آن یعنی منیر العکش که نشر عروج منتشر کرده است، حاوی مطالب مستند به همراه منابع معتبر فراوانی است که چگونگی عملکرد پدران و بنیانگذاران آمریکا را نشان می دهد. العکش چگونگی کشتار صاحبان اصلی آمریکا و سرنوشت فعلی آنان را با مستندات قابل توجه بیان می کند. مطالب این کتاب به قدری تکان دهنده و قابل تامل است که هر سرفصل آن می تواند مبنای نگارش دهها مقاله و چندین تحقیق باشد. قسمت اول این مطلب از نظر خوانندگان گذشت (
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8907090868) و هم اینک قسمت دوم آن تقدیم می گردد:
*رقم 400 قوم سرخ پوست از بین رفته، رقم بسیار اندکی است با وجودی که بسیاری از منابع تاریخی سپاهیان استعمارگر سفید پوست پیروز به این تعداد از خلقها و ملتهای سرخپوست نابوده شده اعتراف میکنند اما در عین حال پژوهشهای تاریخی نشان میدهد که رقم 400 قوم و خلق سرخ پوست از بین رفته رقمی بسیار اندک است چرا که اقوام سرخ پوست بسیاری به کلی از حافظه انسان و اسناد تاریخی محو شدهاند. در سال 1828 جان لوئیس برلاندیر دانشمند زیست شناس فرانسوی در سفر به تگزاس و انجام تحقیقات گسترده به این نتیجه دست یافت که از میان 52 قوم سرخ پوست که 150 سال پیش فرستادگان هیات لاسال آنها را شناسایی کرده بودند تنها چهار قوم زنده ماندهاند و 48 قوم بکلی نابود شده و از بین رفتهاند و اثری از آنها باقی نمانده است. در حقیقت نمیدانم پیش از سفر و تهیه یادداشتهای گروه حقیقت یاب لاسال چند قوم سرخ پوست، نیست و نابود شدند. هنگامی که هیات لاسال در سال 1682 در لوئیزیانا بسر میبرد، بسیار از نقشهها و گزارش کار باقیمانده از گروه حقیقت یاب دو سوتو را زیر سؤال برد. چرا که گروه نامبرده در گزارش کار و یادداشت های خود از وجود تعداد زیادی اقوام و خلقهای سرخ پوست خبر داده بود که گروه لاسال در مطالعات خود نه فقط به آنها دسترسی پیدا نکرد که اثری از آنها را ندیده بود. زیرا این اقوام ده ها سال پیش از عزیمت گروه لاسال از بین رفته بودند. و اثری از آنها دیده نمیشد.
*موزه هولوکاست واشنگتن بر ویرانههای شهر سرخ پوستان امروز موزه هولوکاست واشنگتن بر ویرانههای بازار شهر «نکن شتنکه» سرخ پوستان و روی استخوانهای قوم «کونری» بر پا شده است. استعمارگران انگلیسی در سال 1923 میلادی هنگام پیاده شدن در کنار رودخانه پوتوماک، قوم کونری را در جریان جنگی برابر و شفاف قتل عام کردند. امروزه موزه هولوکاست در محل این واقعه بنا شده است. انگلیسیها هنگام پیاده شدن در این منطقه ابتدا با سران قبایل و اقوام سرخ پوست از جمله چیسکیاک وارد مذاکره شدند. استعمارگران سفید پوست در آغاز گفت و گوها، چیسکیاک و اطرافیانش را به نوشیدن شراب به «نشانه تداوم دوستی میان دو ملت اروپایی و سرخ پوست» دعوت کردند. این بار هم مثل همیشه شراب دوستانه مسموم بود و چیسکیاک پس از نوشیدن آن زیر پای مذاکره کنندگان سفید پوست نقش بر زمین شد. در این توطئه همچنین اعضاء خانواده و مشاوران و 200 تن از اطرافیان او مسموم شدند و از بین رفتند.
*اینجا قبلا مرداب بوده است هنگامی که جرج واشنگتن به ریاست جمهوری آمریکا رسید اعلام کرد زمینی را که برای برپایی پایتخت آمریکا انتخاب کرده قبلا مرداب بوده و هیچ موجودی و یا جانوری در آن نمیزیسته است. از او میپرسیم که آیا او از سرگذشت سرخپوستان قوم کونری که روی این سرزمین میزیستهاند آگاهی نداشته است؟ آیا او نمیدانسته که زمینهای واشنگتن پیشتر شهر تجاری «نکن شتنکه» بوده است؟
پیش از اینکه کشتی «مای فلور» یا نخستین کاروان مهاجران استعمارگر از بندر ساوت هامپتون انگلیس به سوی دنیای نو در قاره آمریکا به حرکت در آید جیمز، پادشاه وقت انگلستان که برای بدرقه آنان آمده بود خداوند را به خاطر نازل کردن وبای شگفت انگیز که سرخپوستان درنده صفت را در برابر پیشروی مهاجران کنار زد ستود. در این میان جان وینتروپ نخستین فرمانده مستعمره ماساچوست روز 22 ماه مه سال 1634 در پیامی برای ناتنیال ریش یکی از مقامهای انگلیسی، خبر مرگ هزاران سرخپوست را به آگاهی او رساند؛ «به برکت و یاری خداوند، حال مهاجران خوب است و در سال گذشته از میان آنان تنها دو یا سه نفر و چند کودک مردهاند. درباره بیماری مالاریا و سایر وباهای واگیر به ندرت خبر دریافت میکنیم اما فراموش نشود که ساکنان اصلی و بومی این سرزمین همگی دچار آبله شده و از بین رفتهاند. خداوند را سپاس میگویم که سند و چک مالکیت این سرزمین را به ما ارزانی داشته است.
*انتقال بیماریها به سرخ پوستان خدا را راضی و شاد میکند!
تودههای استخوان و اسکلت انسان در طول سواحل شمالی ویرجینیا که امروزه ایالتهای کارولینای شمالی و جنوبی را تشکیل میدهد پراکنده است. این منظره استعمارگران را الهام بخشید تا این سرزمین را قربانگاه جدید حضرت مسیح (ع) Found Colgotha بنامند. «کشف این قربانگاه شادی بخش دل کاشفان آن را آسوده و راحت کرد، چرا که آن را نشانه وعده الهی و بیانگر رضایت آسمان از مرگ سرخ پوستان و همراه بودن عنایت گام به گام خداوند در مسیر سفید پوستان برای استعمار دنیای نو تعبیر میکردند.»
ولیام براد فورد زمامدار مستعمره پلیوموث بر این باور بود که شیوع این وباها میان سرخ پوستان دل خدا را شاد و خرسند کرد. او چنین گفت:
«آنچه خدا را راضی و شاد میکند این است که شما انواع بیماریهایی مرگبار را به سرخپوستان منتقل کنید. با این شیوه، از هر هزار سرخ پوست 950 نفر شان از بین میروند و پیکرهای آنان روی زمین متعفن میشود و هیچ کسی نیست که آنها را خاک کند. مؤمنان باید این نعمت و الطاف الهی را سپاسگزاری کنند.»
«کوتون ماذر» یکی از پیامبران برجسته سرزمین کنعانیان نو همواره گفته است «خدا مکان زیست آنان را شناخت و قدیسان و بندگان برگزیده و قهرمان خود را همراه برخی وباهای آسمانی کشنده از انگلستان به سراغ آنها فرستاد تا سرزمین را از لوث وجود آنان پاک گرداند. انسان نظیر این وباها را نشینده مگر در تورات».
*سفرنامه داروین درباره ساکنان بومی سرزمینهای استعمار زده اگر روزی در اتوبانهای شماره 101 و 280 شهر سان فرانسیکو رانندگی کنید در برابرتان تندیس بزرگی نمایان میشود که ارتفاع آن ده متر است. مشت یکی از دستان این تندس گره خورده و با انگشت سبابه مانند لوله توپ قدیمی به سوی افق نشانه رفته است. این تندیس به شکل کاپوچینوی سرد و به نشانه گرامیداشت یاد جونپرو سیرا مسئول یکی از ارودگاههای مرگ سرخپوستان در شمال کالیفورنیا ساخته شده است. سیرا از شکنجه و دار آویختن دسته جمعی قربانیان خود لذت میبرد. او مهاجران اروپایی را به فعال کردن عامل مرگ طبیعی! برای کشتار هر چه بیشتر سرخ پوستان و از بین بردن این نژاد پست تشویق میکرد.
داروین هم در سفر اسطورهاش با کشتی بگیل به جیرههای گوناگون و سرزمینهای گمنام و ناشناخته آمریکا که پیش از او نیز کشتیهای استعماگران آنجا لنگر انداخته بودند از نزدیک پیوستگی مرگ سرخ پوستان با عامل مرگ طبیعی همزمان با سرازیر شدن هزاران سفید پوست اروپایی به دنیای نو را به روشنی احساس کرده بود. داروین در سفرنامه خود میگوید هر جا که اروپاییها قدم گذاشتند مرگ نیز همراه آنا حرکت میکرد و گریبانگیر ساکنان بومی سرزمینهای استعمار زده میشد. هوارد سیمپسون نیز در مقدمه زیبا و شگفت انگیز خود درباره نقش انواع وباها و بیماریهای مرگبار در تاریخ آمریکا Incisibe Aimies چنین اظهار عقیده کرده است: «انگلیسیها استعمارگر نه به دلایل نبوغ و هوش نظامی، انگیزههای دینی، آرزوهای دیرینه و یاگرایشات وحشی گرایانه خود توانستند قاره آمریکا را اشغال کنند آنان با استفاده از جنگ میکروبی که تاریخ انسانی نظیر آن را ندیده است توانستند این سرزمین را تسخیر کنند.
*تله هایی برای شکار سرخ پوستان سفیدپوستان به منظور شکار سرخ پوستان، سربازان مخصوصی را آموزش داده بودند. آنگونه که گاوچرانان برای شکار گاوهای وحشی تلههای مخصوص از سیم خاردار با زاویه تند نصب میکردند و هرگونه راه فرار را در برابر گاوها می بستند، سفیدپوستان متمدن نیز به منظور شکار انسانهای سرخ پوست و بومی چنین تلههایی کار میگذاشتند و سپس آنان را در اماکن مخصوصی جمع آوری میکردند که بیشتر به محل نگهداری سگهای ولگرد شباهت داشت. سرخ پوستان برای قضای حاجت تنها به صورت گروهی از آن خارج میشدند. آنان در کشتزارها و آسیابها و کارهای پست از بامداد تا شامگاه به کار گرفته میشدند. چند هفته طول نمیکشید که این انسانهای بینوا به علت بیماری سوء تغذیه و کارهای طاقتفرسا جانشان را از دست می دادند.
*جیره غذایی سیاه پوستان آفریقایی هشت برابر جیره غذایی سرخ پوستان بومی بود
جیره غذایی که به سیاه پوستان آفریقایی داده میشد هشت برابر جیره غذایی سرخ پوستان بومی بود. این میزان جیره غذایی نه به خاطر عشق و علاقه مهاجران سفیدپوست به مردم سیاه پوست آن است. چنانچه به دلیل تبعیض نژادی و تفاوت میان آنان و سرخ پوستان هم نبوده است. علت اصلی این گونه تبعیضها به این دلیل است که از نظر سفیدپوستان ارزش و بهای یک انسان سرخ پوست کمتر از نرخ یک دانه ماهی است. سفیدپوستان استعمارگر بر این عقیده بودند که هر وقت اراده کنند به آسانی به میلیونها سرخ پوست دسترسی دارند و هزینه نگهداری و جایگزینی آنان کمتر از هزینه تغذیهشان می باشد. در حالی که هزینه احضار بردگان سیاه پوست از قاره آفریقا فقط به گذراندن سالم آنان از اقیانوس اطلس خلاصه میشود.