دوست، کسی است که از ستم و تجاوزگری باز دارد و بر انجام دادن خوبی و نیکویی یاری کند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :48
بازدید دیروز :13
کل بازدید :173106
تعداد کل یاداشته ها : 68
103/9/6
8:12 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
بچه های سمپاد یزد[0]
سلام خدا بزرگتر از همه معبودهای تصنعی است. دیدیم که برخی سمپادی ها زیادی ادعا دارند، بیش از اونچه که هستند. دیدیم برخیاشون خیلی از انقلاب طلبکارند، بدون اینکه کار به درد بخوری برای کشور کرده باشند. تصمیم گرفتیم ما هم با تلاش و جدیت وارد عرصه شویم تا اونها و بقیه بچه های سمپادی و نمونه ای و شاهدی بدونند که بچه های امام و انقلاب همه جا مهیای نبرد نرم و سخت هستند. شعارهای اصلی ما: مطالعه و تفکر، سپس قضاوت/ غربگرایی و سیاسی کاری، هرگز/ اسلام گرایی و سیاست دانی، همیشه/ ادعای بی دلیل و استکبار و غرور، ممنوع/ دشمن شناسی و غرب شناسی،مداوم و دقیق.

خبر مایه

وبلاگ سینما وصهیونیسم: این دو مطلب را از وب پایان هبوط می باشد این وب ماحصل فعالیت سرویس هنر و ادبیات ماهنامه امید انقلاب می باشد و ذیل عنوان فرعی  "هنر و ادبیات انقلاب اسلامی/ تازه ها: به فرموده ی جناب کارگردان: ای عشق بر عقل بتاز" فعالیت می کند:   اینجا و اینجا  همچنین ببینید: بخش مقالات سینمای استراتژیک وب سینما وصهیونیسم

هری‌پاتر، پیامبر عصر مدرن...!!

 

ما پیرو چه کسی هستیم؟ رابطه حرکت ما با حق و باطل چیست؟

نمی‌دانید این سوال‌ها را چطور می‌شود به هری‌پاتر ربط داد؟خیلی هم بی‌ربط نیست هری‌پاتر فرستاده‌ای است از عالم دیگر همراهی با او ما را با عالم جدیدی آشنا می‌کند عالمی که با آن آشنایی نداریم یک عالم غیبی، نه آن عالم غیب معهود خودمان که در کتاب خدا وصفش را شنیده‌ایم.

هر کسی توان ورود به آن را ندارد مگر با دعوتنامه و طی مراحل پذیرش! هر کسی شانس هری را ندارد تا خانه اش پر از نامه شود. آن عالم غیبی راه دوری نیست همین جا است منتهی نه در ظاهر بلکه در بطن این دنیا،آن یک غیب دارد و یک ظاهر. تعجب نکنید در همه‌ی اعصار ساحران اهل ظاهر بوده اند و حالا اهل باطن شده‌اند، پس پُر بیراه نیست که آنها را  پیامبران این عصر بنامیم...!!

ظاهر دنیای هری‌پاتر ممکن است مانند ظاهر دنیای ما باشد ولی باطنش خیلی آشنا به نظر نمی‌آید. یک چوب کوتاه در دست دارد و کارهای زیادی می‌کند البته با کلماتی خاص که نشنیده‌ایم. هری آموزش‌هایی می‌بیند که ندیده‌ایم و کارهایی می‌خواهد به ما بیاموزد که فقط در عالم خیال قادر به انجامش هستیم. کلمات و شاید آیاتی می‌خواند برایمان که مانند کتب عهد قدیم و جدید از آن بیگانه‌ایم. او مانند پیامبری جدید  قواعد جامعه‌‌ای جدید می‌آورد؛ اما ما را به سوی خدا نمی‌خواند بلکه ما را به سوی سحر می‌خواند! او دشمن دشمنان سحر است. اهل مکتب و مدرسه‌های ما نیست بلکه تحت تعلیمات خاص قرار می‌گیرد! یک مدرسه جادو در باطن عالم مرسوم، مدرسه جادوگری هاگوارتز. او تحت تعلیم قرار می‌گیرد تا در آینده نظم جدیدی در عالم به‌وجود آورد و بر نیروهای اهریمنی ساحران غلبه کند او نمی تواند از نیرو و روش های ممنوع استفاده کند و اگر بی‌دلیل یا بدون اجازه از جادویش استفاده کند مورد تنبیه قرار خواهد گرفت. البته بعدها می‌فهمیم این قوانین خیلی هم سفت و سخت نیست و شاید فقط مخصوص سطوح پایین و مبتدیان عالم سحر و جادو است! یک تبعیض بین پیامبر و پیروان؛ چرا باید در اجرای قوانین بین افراد تبعیض باشد؟

هری یتیمی است که پدر و مادرش توسط موجودی اهریمنی به نام «ولدمورت» کشته شده‌اند و او در آن واقعه از طلسم جان به در برده است. بر چهره‌اش نشانی دارد مانند یک مهر نبوت! او باید در آینده بر ولدمورت که نماینده‌ی نیروهای شر می‌باشد غلبه کند، اما نه آن شری که ما می‌شناسیم! شری که ما می‌شناسیم مبتنی بر حق و باطل است و حق و باطل در عالم سحر و جادو خیالی بیش نیست. بنابراین او پیامبری نیست که با ظلم و فساد و جهل مبارزه کند. آنچه او می‌آموزد همگانی نیست، تعالیم او مخصوص است. برخلاف کتب پیامبران حقیقی که باید در دسترس همه قرار گیرد. او به مدرسه می‌رود و تحت تعلیم قرار می‌گیرد اما مدرسه‌ای که بنیانش بر تبعیض بنا شده، فرزندان جادوگران ارجح‌ترند و کسانی که پدر و مادر غیر جادوگر دارند تحقیر و تمسخر می‌شوند مانند جماعت یهود که پدر و مادر و نسل را در دین خود اصل می‌دانند!!

او روش راه یافتن به جادوی اعلی و غلبه بر نیروهای ساحران مخالف را می‌آموزد و گذشته خود و دشمنانش را می‌شناسد، تا زمانی که باید وارد مبارزه شود مبارزه‌ای که خیلی دور نیست و قبل از برخورد نهایی هری چندین بار آن را تجربه می‌کند.

خدا کجاست؟ در این دنیا نه در ظاهر و نه در باطنش خدایی نیست که حکمی براند یا فرشتگانی که گوش به فرمان او باشند، بلکه سحر اینجا حاکم است. خدا مالک نیست بلکه سحر و جادو مالک و موثر در همه موجوداتند. هر سحری که قوی‌تر باشد کارسازتر است. سوال این است که این پیامبر ساحر چه چیز با خود آورده است؟

تاریخ اینگونه به ما آموخته که ساحرها اهل ظاهرند و به دنبال تصرف در دنیای مادی. حضرت موسی(ع) نیز با ساحران طرف بود ولی آنها مدعی باطن دنیا نبودند، بلکه برای تقرب به فرعون و دنیای فرعونی از هیچ کاری ابا ننمودند. در برابر عیسی(ع) نیز همین داستان بود.

هری پاتر غیر از سحر و جادو و استفاده از آن پیام دیگری دارد؟

پاسخ منفی است.

هری با ساحران گذشته یک فرق اساسی دارد، او مدعی خیر مبتنی بر سحر و جادوست و خود را مدعی خیر و برتری می‌داند. ساحران دوباره ولی با چهره، شأن و ادعایی جدید به میعادگاه بازگشته‌اند، اما دیگر خدایی در کار نیست! خدا خدای آسمان‌های دور است و اینجا زمین انسان‌محور است و این بار خیر و شر را ساحران تعیین می‌کنند آن‌هم بر پایه سحر! اینجا ما با دو قطب سحر و جادو طرفیم که در لباس خیر و شر در آمده‌اند و با هم در جنگند.

آیا هر که سحرش قوی‌تر باشد پیروز است؟ آیا هری سحرها را خوب می‌آموزد؟ یاران او؛ خوب، پایدار و وفادارند؟ آیا موفق می‌شوند؟ چه کسی راهنمای هری است، یک کتاب یا یک الهام؟ سحر آنها همیشه کارگر خواهد بود؟ چه قدرتی به سحر آنها توانایی می‌بخشد و چه قدرتی سلب توان می‌کند؟

جواب این سوال‌ها مهم است ولی نه به این اهمیت که ساحران مدعی غیب و باطن دنیا شده‌اند. این مساله قبلاً سابقه نداشته است. ساحران همیشه چشم مردم را سحر می‌کردند اما اکنون آنها دل، ایمان، کتاب، روح و هر آنچه را مربوط به باطن عالم است در آستین دارند تا ما را سحر کنند و برای هر حقی بدلی رو می‌کنند.

در این داستان ساحرانی که در طول تاریخ در برابر انبیای حقیقی خدامحور صف می‌بستند دیگر به چشم نمی‌آیند. حال پای یک نوجوان یتیم با چهره‌ای معصوم در میان است که سلاح سحر را برای نابودی دشمنان به‌کار می‌برد. سحری که نه خدا می‌شناسد و نه مخلوق؛ هیچ مزیت و کمالی ندارد. فقط سلبی است سحری برای کشتن و نابودی، زجر و شکنجه.

آیا هری سحری دارد که اخلاق را کامل کند؟

آیا سحر هری فساد و جهل و ظلمت و بی‌عدالتی را از بین می‌برد؟

اینجا دیگر اخلاق هم جادو محور است! هدف برتری و غلبه بر دشمن است این دشمن هر کسی می‌تواند باشد، از دشمنان هری گرفته تا مخالفان سحر و پیامبران حقیقی و پیروان آنها. این ساحر پیامبرگونه رحمتی برای جهانیان نیست.

واقعیت این است که اگر ما دست رد به سینه رسالت این پیام‌آور سحر بزنیم هیچ مشکلی به‌وجود نمی‌آید. آنها چیزی را می‌آموزند که به ضررشان است و نفعی ندارد. اگر «ولدمورت» نوجوان آن سحر محرمانه را در کتابخانه نخوانده بود و پروفسور «اسلاگهورن» به خطا او را در درک دقیق سحر کمک نکرده بود چه مشکلی پیش می‌آمد؟ هیچ؛ فقط قتل و فساد و تباهی کمتری امکان بروز می‌یافت. هری هم لازم نبود این راه سخت را برود. سحر اینان برای مردم عامی جامعه که مورد تحقیر اهالی مدرسه‌اند چه نفعی دارد؟

ساحران می‌آموزند، ضرر می‌بینند و ضرر می‌رسانند، علمی که نفعی ندارد! برای هری اگر هدفی مطلوب بود از هیچ سحری ابایی ندارد، چه تجسس، چه استراق سمع و چه کشتن؛ هر چه لازم باشد، چه ایرادی دارد؟

این پیامبر ساحر؛ خود محور است و قانون خدایی او را محدود نمی‌کند. ظاهراً در سحر هر چه بالاتر می‌رود محدودیت کمتر است بسته به انتخاب خود هری است، همراهی با «دامبلدور» در پیدا کردن آثار ولدمورت به هری می‌آموزد که قوانین آن‌طور که می‌گویند سفت و سخت نیست، بستگی دارد چه هدف و کاری در پیش باشد.

چاره چیست؟ او پیامبر خدایی نیست پیامبر داستان ما ساحری است که نه عهدی با خدا دارد و نه عهدی با پیامبران حقیقی. قبله توانایی‌های او سحر است باید به سحر اقتدا کند. انحراف از این قبله بطلان اعمال اوست. برای تقرب به سحر اعلی راهی جز این نیست.

آیات این کتاب سحر زندگی بخش نیستند. آیاتی که به ما می‌آموزند چگونه بکشیم و جلوگیری کنیم از کشته شدن خودمان، زجر بدهیم و زجر نکشیم. چگونه کارهایی غریب با این آیات انجام دهیم، آیاتی که بر موجودات تلاوت می‌شود و آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد و راه فراری ندارند.

هری و ساحران در جای جای داستان مظهر اسماء شیطانی گوناگون می‌شوند. ممیت، کشنده یا زجر دهنده. قهرمانان ما فرقی با دشمنانشان ندارند آنها هم می کشند. مهم این است چه کسی بماند آنها از ملکوت سفلی می‌آیند. اینجا مبارزه با فساد یا بی‌عدالتی و جهل موضوعیت ندارد.

البته زندگی هری‌پاتر خیلی هم بی‌حساب و کتاب نیست! تقوی خاص خودش را دارد! ریاضت می‌کشد، درس می‌خواند و به آموخته ها عمل می کند. او بالاتر از ایمان، دارای یقین است چرا که او یک گونه موعود است برای از بین بردن همیشگی مظهر نیروی شر، همان که پدر و مادرش نیز جانشان را بر سر آن داده‌اند. هیچ جای داستان ما تردید در قدرت و تأثیر جادو نمی‌بینیم. همه اهل ایمان هستند، ایمان به سحر. قطعاً بدون ایمان نمی‌توان از پس نیروی شر برآمد مگر اینکه با ایمان ساحرانه خود به مصافش بروی.

او به مدد جام اندیشه‌ها یا جام خاطرات فرا زمانی عمل می‌کند، سفر به گذشته و ایجاد تغییرات او دارای قدرت محو و اثبات است، یک قدرت خداگونه در نبود خدا و با محوریت انسان ساحر.

در این بین او به جنگ کسانی می‌رود که به او و ایمان او کافرند و آنها را از بین می‌برد. کسانی نیز به ظاهر دوستند ولی در باطن دشمن اویند، کسانی به کمک او می‌آیند که در ظاهر شاید پست و پلید باشند ولی هری از کمک آنها استفاده شایانی می‌کند. ظاهراً او رسالتی دارد که می‌تواند از هر کسی کمک بگیرد!!

در تقابل شکل یافته در این داستان، نیروهای پلید از سحر و جادو در راستای تباهی هری و یارانش بهره می گیرند و هری و دوستان بر عکس از قدرتشان در راه خیر و صحیح خودشان استفاده می‌کنند، مانند این‌که کسی با سرمایه‌اش سود می‌کند و دیگری ضرر!

ظاهراً ما باید باور کنیم که هری می‌خواهد دنیایش را از شر نیروهای پلید حفظ کند و برعکس نیروهای مخالف او از سحر و جادو در راستای خباثت‌شان بهره می‌برند. ولی اگر هری ما پاک و منزه است چرا ابزار و روش او با دشمنانش یکی است؟!! چرا فقط در راه رسیدن به منافع خود و دوستانش است؟

پاسخ این است که او پیام‌آور ساحران عصر جدید است و فرق خیر و شر هم در این بین، حق و باطل نیست بلکه منافع هری است و انتقام کشتگان و غلبه نهایی بر ولدمورت.

 سحری با محوریت من انسانی یک ساحر با خشم و شهوت‌های متفاوت که به دنبال جواب است آن‌هم در دنیای بی‌خدایی که حق و باطل زیر پای سحر و ساحری است.

هری هر چیز را که نیاز است یاد می‌گیرد، می‌یابد و به همه آنچه که باید عالم می‌شود تا رسیدن به پیروزی نهایی، چه با راهنما و چه بدون راهنما، چه کتابی که بداند نویسنده‌اش کیست و چه نداند؛ هر چه بیاید می‌آموزد! در این یادگیری سحر امام و قبله است اما بعد از یادگیری هری رهبر سحر است و سحر کارکردی مانند علم می‌یابد. در این راه با افراد متفاوتی مسابقه می‌دهد و گوی سبقت را از همه می‌رباید و به همه ثابت می‌کند بی‌دلیل از نفرینی که باعث مرگ پدر و مادرش شد زنده نمانده است، حکمتی در کار است! او زنده مانده است تا کار نیمه تمامی را تمام کند؛ نابود کردن مظاهر پلیدی و این حکمتی است ساحرانه. چه با سحر چه با اختیار چه با کراهت همه در خدمت هری هستند تا او راهش را طی کند قوانین محدود کننده را دور می‌زند. کسانی به او لطف و امید دارند حتی جام آتش رعایت او را می‌کند و حتی زمان فرار «زندانی آزکابان» هم به نفعش است.

همه چیز باید در هری فنا شود؛ همه نیروها و قدرت‌ها، تا او به هدفش برسد تا جایی که حتی اگر پیر جادوگری هم بمیرد لرزه‌ای به دل هری نیفتد و از راهی که شروع کرده برنگردد و به عقب نرود بلکه پیامبری استوار باشد و پیروانی استوار هم داشته باشد.

دیگر باید از این تابلو کمی فاصله بگیریم؛ واضح است هری‌پاتر چه در مقام کتاب و چه در مقام فیلم و کار خلاقانه، بسیار قابل ستایش و تحسین برانگیز است و نباید آن را کوچک شمرد بلکه باید این اثر و امثال آن پیش چشم‌مان باشند تا کوتاهی‌ها و ضعفمان در کار ادبی و هنری همواره یادمان باشد تا شاید همتی کنیم و حرکتی برای جبران.

بازگشت ساحران مدعی باطن و غیب عالم که در لباس منجی موعود درآمده‌اند با این تفاوت که پیامبری در مقابل نیست، بلکه جنگ و تقابل بین ساحران است. این بدان معناست که مخالفان ساحران نیز خود ساحرند. سوال این است که آیا تمام مخالفان ساحران را باید در کسوت سحر جستجو کرد؟

آیا پیامبرانی مانند موسی(ع) و عیسی(ع) که در زمان خود سحر را رسوا نمودند و ساحران را هدایت کرده‌اند خود ساحر بوده‌اند؟! هرگز...

جهان هری پاتر همه چیز را به سحر و جادو تقلیل می‌دهد. مخالفان او نیز خود ساحرند، و جایی برای پیامبران نیست. در این دنیا اجباراً باید پیامبران را در حیطه ساحران جای داد. در دنیای شکل داده شده برای هری‌پاتر، اگر حق و باطل را ملاک ندانیم نتیجه این می‌شود که پیامبران نیز ساحر بوده اند.

ظاهرا تفکر اومانیستی در ادامه ترکتازی‌های خود در دنیای معاصر، قصد کرده با این دست تاثیرگذاری‌های هنرمندانه بر اذهان جهانیان خصوصاً نسل‌های جدید؛ تعاریف و مختصات میدان مبارزه را از حق و باطل ازلی و ابدی این دنیا به شرایطی خودساخته و خودبافته تغییر دهد تا شاید با تغییر صورت مساله ، یک طرف آن مبارزه معهود یعنی همان حق بر مبنای تعالیم رسولان الهی را از دور مبارزه خارج نماید تا خود به تنهایی صحنه گردان نمایش مضحک مبارزه‌ای باشد که نتیجه‌ی غلبه هر کدام از طرفین آن، پیروزی صحنه گردان است؛ آن‌هم با فرستادن پیامبرانی خود شیفته و خود محور برای عصر حاضر و با مدد عصای چوبین و آتل بسته‌ی سحر و جادو…!!

حامد درودیان ، ماهنامه امید انقلاب، 

دانلود: فایل pdf مطالب سرویس

فایل pdf

رقص مترسک‌ها در غربت اسطوره‌ها

از عصر عتیق تا دوران جدید، همواره اسطوره‌پردازی و روایت  از اسطوره‌ها یکی از راه‌هایی بوده و هست که مردم ملل مختلف به واسطه آن داشته‌های فرهنگی و تاریخی خود را به رخ جهانیان می‌کشند و یا باز به همین واسطه، آمال و آرزوها و رویکردهای کمال گرایانه‌ی خود را طرح نموده و برای نسل‌های پس از خود به ارث می‌گذارند.

در این میان خالقان این اسطوره‌ها عموماً شاعران و داستان‌نویسان هر سرزمین می‌باشند که ایشان نیز به دلیل همان علاقه وافر مردم اسطوره دوست، به خلق اسطوره‌های مورد پسند یا مورد نیاز جامعه می‌پردازند، و به همین جهت، همیشه خالق اسطوره‌های مقبول، مورد تکریم و تعظیم مردم و حاکمیت جامعه‌ی خود بوده و هستند.

امروزه نیز در دنیا، مردم و به‌خصوص صاحبان هنر، ضمن حفاظتی فطری از این ذائقه؛ دست به توسعه توان اسطوره‌پردازی زده و "هنر صنعتِ" سینما را برای یاری و خلق اسطوره‌های مورد علاقه‌ی جامعه‌ی خود به میدان آورده‌اند.

البته اگر برخی از این اسطوره‌ها و اسطوره‌پردازان امروزی را در دنیای غرب و با نگاهی صحیح و برمبنای رسالت انسانیت انسان بررسی کنیم، با شمایلی مُعوّج و بی‌بنیان روبرو می‌شویم! ولی باز می‌بینیم جوامع پذیرای این اسطوره‌های ناچسب؛ به طرزی شایسته از خالقان آنها حمایت و قدردانی می‌نمایند!!

از جمله این اسطوره‌های بی‌بنیان هری‌پاتر است و خالق جادوگر مزاج آن یعنی خانم "جوآن کتلین رولینگ"؛ که حتماً خود وی نیز گمان نمی‌کرد که نخستین جلد هری‌پاتر، یعنی "هری‌پاتر و سنگ جادو" آن‌گونه مورد اقبال مخاطبان و به‌خصوص صاحبان سرمایه و بوق‌های تبلیغاتی قرار بگیرد که در عرض یک سال به فروش خیره کننده 120 میلیون نسخه‌ای دست پیدا کرده و به 67 زبان دنیا ترجمه شود.

این استقبال اعجاب‌انگیز باعث می‌شود تا ظرف مدت 10 سال ـ یعنی از 1997 که جلد اول این رمان منتشر گردید  تا سال 2007 میلادی ـ وی دست به نوشتن 6 جلد بعدی این رمان زده تا مجموعاً شمارگان این رمان هفت‌گانه به 468 میلیون نسخه و فروشی بالغ بر چهار و نیم میلیارد دلار برسد.

و حتی در این خلال نیز تاکنون 6 فیلم سینمایی با سر و صدایی حتی بیشتر، ساخته و روانه‌ی بازار سینما گردیده؛ که الحق ساخت آنها نیز با بهترین کیفیت و استانداردهای فیلم سازی همراه بوده و مخاطبان بی‌شماری را در اقصی نقاط دنیا به سینماها کشانده و یا در پای تلویزیون‌ها میخ‌کوب کرده است. در کشور ما نیز بسیاری از مردم، خصوصاً کودکان و نوجوانان، یا این رمان‌ها را خوانده‌اند و اگر نه حتماً چندتایی از نسخه‌های سینمایی آن را دیده‌اند.

آری، واقعیت این است که چه ما بپسندیم یا نه؛ جنبش هری‌پاتریست‌ها در این کشور صاحب تمدن و سرزمین اسطوره‌های انسان‌ساز هم، هواداران بسیاری پیدا کرده و مظلومیتی مضاعف را بر آثار ادبی بزرگان ما تحمیل نموده است.

ولی باید اعتراف کنیم که اساس ظلم‌هایی که بر مفاخر و مشاهیر ادبی این کشور رفته را خود ما گذاشته‌ایم. از جمله این مفاخر، مأمن و مأوای بی‌نظیر اسطوره‌های این سرزمین؛ یعنی شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌باشد.

آن مظلومیتی که گفته شد ریشه در تاریخ دارد آنجا که می‌بینیم؛ فردوسی حاصل سی سال تلاش خود را  که مجموعه‌ای غنی از داستان‌های ملی و حماسی ایرانی است را به ناچار به دربار بی‌ذوق محمود غزنوی عرضه می‌نماید، ولی ایشان پس از مدتی تظاهر به قدرشناسی و نیز سوء‌استفاده از شاهنامه، آن اصل دور از فرهنگ خودش را نشان داد و شاهکاری را که گنجینه‌ای از اطلاعاتی فراوان در باب ادبیات عرب، شعر و ادب پارسی، تاریخ، فلسفه، کلام، حدیث و قرآن است و در قالب شصت هزار بیت نغز شکل گرفته، با پرداختی به ازای هر بیت یک درهم به حکیم هفتاد ساله ایران، تحقیر می‌کند.

و حکیم که رسم بزرگ مَنِشی را خود به حد کمال در شاهنامه به تصویر کشیده، صله این سلطان فرهنگ ناشناس را به فردی حمّامی می‌بخشد و می‌رود به سوی تقدیر غربت‌زده خود، تا آنجا که حتی پس از فوت نیز پیکر حکیم مورد جفای بدخواهانش قرار می‌گیرد و به اتهام اینکه او عمر خود را به ستایش پهلوانان مجوس! گذرانده است، اجازه دفن او را در قبرستان مسلمانان ندادند و به همین دلیل بدن شاعر حماسه‌سرای ما در باغ طبران که متعلق به خود وی می‌باشد دفن گردید.

حال جالب است که با وجود گذشت سالیان بسیار از این بی‌محبتی‌ها و بی‌حرمتی‌ها نسبت به این شخصیت بزرگ و اثر ارزشمندش، هنوز این بی‌توجهی ادامه دارد اما عجیب اینکه این‌بار در زیر لباسی زربافت از همایش‌های رنگارنگ و سخنرانی‌های پر مغز بی‌ثمر!!

و اما دریغ از یک برنامه منسجم، علمی و هنرمندانه برای شناساندن اسطوره‌های ارزشی و درس‌آموز شاهنامه به نسل‌های نو، و صدها دریغ از ساختن یک اثر سینمایی یا تلویزیونی قابل اعتنا که لااقل برای بیننده ایرانی ـ و نه جهانی ـ قابل فهم و تحمل باشد.

البته اخیراً آثاری معدود، غیرحرفه‌ای و با زبانی الکن ساخته شد که ای کاش نمی‌شد تا این سیب سرخ خوش‌عطر و خوش‌خوراک را که نخبگان ایران‌شناس جهانی به ارزش‌هایش واقفند را در ذهن مخاطب های جوان و نوجوان خود نیم خورده نمی‌کردیم!

این دیوان ارجمند شعر و ادب فارسی سند ملت ماست و داستان‌های پهلوانان ایرانی شاهنامه به تک‌تک ایرانیان درس شجاعت، عفت، فداکاری، میهن‌دوستی، وفا و خداپرستی می‌آموزد.

امیدواریم که هنرمندان کاربلد و خوش ذوقی پیدا شوند که گام در این مسیر عزّت‌آفرین بگذارند و به ایشان نیز پیشاپیش بشارت می‌دهیم که شاهنامه خود گویای بلندی نظر فردوسی در تسلط شگفت‌انگیز او در آرایش صحنه‌ها، گزینش کلمات، ترکیب استادانه اجزای جملات و ارائه تصویر متناسب با موضوع و صُوَر مختلف تخیل است.

خداوند هستی و هم راستی             نخواهد ز تو کژی و کاستی

هرآنجاکهروشنشود راستی             فروغ دروغ آورد کاستی

حمید رضا نیک عهد، ماهنامه امید انقلاب، شماره ??? / آذر ????

بعدالتحریر: ارزش معنوی و ادبی شاهنامه آنقدر بالاست که قیاسش با هری پاتر و امثال آن به طنز شبیه است و قصد ما نیز این نبود ولی سرنوشتی که شامل این دو شده را باید دید و مورد توجه قرار داد که چرا؟! چرا بعد از سالها انتظار باید حاصل نگاه سینمایی و سریال سازی به شاهنامه؛ مجموعه "چهل سرباز" باشد(جدای از نیات خوب سازندگان آن) با آن وضع فیلمنامه و طراحی صحنه و  بازیگردانی و ... ولی جهان غرب حتی از نداشته های خود آثاری می سازد که فرزندان سرزمین ما با  حسرت به تماشا و ستایش آنها می نشینند. حال که آثاری مانند ملک سلیمان( با آن وصفی که شنیده ایم و انشاءالله به زودی خواهیم دید) قابل ساخت هستند، می توانیم متوقع باشیم که برای شاهنامه نیز تلاشی قابل توجه و اثری قابل تماشا ساخته شود.


89/2/16::: 2:32 ع
نظر()